48

4.4K 547 153
                                    

-این چیزی رو عوض نمیکنه زین... تو به من نگفتی!

زین درمونده ناله ای کرد و خودش رو روی صندلی رها کرد... انگار لیام مقابل فهمیدن دلایلش مقاومت میکرد.

-من نمیدونم چرا انقدر داری بزرگش میکنی... اون کپمانی یه چیزی گفت و منم گفتم اوکی... این خیلی چیز مهمی نیست... اینجارو ببین... منو تو باهم زندگی میکنیم ،روی یه تخت میخوابیم،ما باهمیم... چه فرقی میکنه اینو کسی بدونه یا نه?!

لیام نیم نگاهی از گوشه ی چشمش به زین که به پشت صندلی تکیه داده بود و سرش و کج کرده بود ،انداخت... اون داشت واقعیت رو میگفت،ولی خب... لیام از الان تو فکر مراسم هایی بود که نمیتونست با زین بره،ولی اونا چندان مهم نبودن وقتی میتونست تو خونه هروقت دلش میخواد زین رو تو بغلش بگیره ،مگه نه?

-خیلی خب... حق با تو!

زین که حقیقتا انتظار نداشت اینبار هم لیام قانع بشه با ذوق نگاهش مرد و از پشتی صندلی فاصله گرفت.

-الان... الان تو اوکی?

لیام خنده ی کوتاهش رو جمع کرد.

-اره... به شرط اینکه از این به بعد من اولین نفری باشم که از همه چی با خبر میشم... من دوست پسر توام نه نیک یا هر عوضی دیگه ای

زین مثل هربار از شنیدن لفظ "دوست پسر" که لیام به کار میبرد غرق لذت شد و خودش رو از روی صندلیش به لیام که پشت فرمون نشسته بود رسوند و محکم لپش رو بوسید.

-تو فوق العاده ای... فوق العاده ترین دوست پسر دنیا

لیام با خنده چشم غره ی نمکی رفت و بعد جایی روی موهای زین رو که میتونست رو بوسید.

-خب حالا میتونیم بریم ناهار بخوریم...

-ساعت پنج عصره زین کی این موقع ناهار میخوره?

-منو تو!

زین گفت درحالی که چشم هاش رو شبیه دو خط مدور کوچیک کرده بود و نیشش رو تا انتها باز کرده بود.

لیام با تعجب نگاهش کرد و بعد با صدای بلند خندید.

-امکان نداره دیگه زین صدات بزنم... تو کاملا یه بچه گربه ی واقعی هستی... بچه گربه ی سیاه من!

زین چشم هاش رو چرخوند و دستش رو بی هدف توی هوا تکون داد.

-پس منم تورو بچه خرس صدا میزنم چطوره? مخصوصا وقتایی که میخندی گوشه ی چشم هات خط میوفته ?

لیام با چشم های گرد شده نگاهش کرد و با تعجب خندید.

-به هر حال... بچه خرس بزرگتره یا بچه گربه?

زین با حرص نگاهش کرد ولی بعد از چند دقیقه لبخند خبیثی زد و از موقعیتی که لیام حواسش به خیابون بود استفاده کرد و دستش رو جلو برد و از سر زانوی لیام اروم بالا کشید و سعی میکرد قهقهه نزنه.

light it up and fall in love •|ziam|• COMPLETEDWhere stories live. Discover now