46

4.3K 522 102
                                    

Listen to :

Justin Timberlake -- i can't stop the feeling
DNCE -- Body moves

⬛➖➖➖⬛

-کجایی پس?

-نزدییییکمممم… بگو که غذاها نرسیده?

-نه نرسیده… ولی دیگه الاناست که برسه و اگه دیرکنی قسم میخورم همه رو میخورم

-یه دقیقه دیگه اونجام

نایل گفت قبل از اینکه سریع تلفن رو قطع کنه.
بلا خندید و گوشیش رو روی تنها مبل خونه پرت کرد و بار دیگه روی میز کوچیک وسط اتاق رو چک کرد تا چیزی کم نباشه.

ظرف پر از چیپس و اسنک و لیوان های نسبتا بزرگ و باکس شش تایی آبجو و یک شیشه ودکای روس… همه چیز هست.

اونا قرار داشتن که اولین شب تنها شدن نایل رو جشن بگیرن،حالا یه جورایی تنها دوست های هم بودن و از هر فرصتی استفاده میکردن تا پیش هم خوشحال باشن.

بلا بند شلوار ورزشی راحت سبز رنگش رو باز کرد و اینبار محکم تر بستش و خودش رو روی مبل رها کرد… اون خونه حس خوبی بهش میداد حالا که کسی به اسم زین توش زندگی نمیکرد و فقط خونه ی بهترین دوستش (!) بود.

یک ساعتی میشد که از تمرین شو رفته بود خرید و بعد یک راست خودشو به خونه ی نایل رسونده بود… قطعا این خیلی بهتر از گذروندن تمام شب تنها توی خونه ی درندشت خودش بود.

یک ربع بعد صدای چرخیدن کلید توی در توجهشو جلب کرد ،نایل درحالی که پاکت های همبرگر و سیب زمینی آویزون یک مچش بود و کلید توی دستش بود و دست دیگش یک بطری تکیلا بود وارد شد و با پاش در رو بست.

-هی حدید… پیک دم در غذاهارو تحویلم داد… من خوش شانسم

-کاملا

بلا گفت و خندید و بلند شد و بطری رو از دست اون گرفت.

-من ودکا و آبجو گرفتم و… فکر کنم امشب ذو نفر قراره حسابی مست کنن

-من که مشکلی باهاش ندارم

نایل گفت و شونه اش رو بالا انداخت و پاکت هارو روی میز گذاشت.

-بذار لباسمو عوض کنم… اگه قراره مست کنیم بهتره لباسم راحت باشه… مثل تو

نایل گفت و با دستش به بلا که توی شلوار ورزشی گشاد و تیشرت مردونه ی گشادش  و موهاش که بالای سرش بان شده بود زیادی راحت به نظر میرسید اشره کرد و سمت کمدش رفت.

پشت در کمد لباس های بیرونش رو با شلوارک و تیشرت راحتی و گشادش عوض کرد و پیش بلا برگشت و میون راهش کنترل تلویزیون رو هم از روی تختش برداشت و بعد خودش رو روی مبل کنار بلا رها کرد.

تقریبا تکیه اش به بلا بود که مشغول باز کردن پاکت نخودی رنگ غذاش بود... توی این چند روز طوری صمیمی شده بودن که حالا انگار این یکی از شب نشینی های دوره ای دوستی ده سالشونه.

light it up and fall in love •|ziam|• COMPLETEDWhere stories live. Discover now