47:ادامه بدم..؟

1.6K 137 23
                                    

یه موضوعی رو همین اول بگم بهتون👀
این رمان اولین رمان من بوده و فقط برای تخلیه فانتزی بوده!
رمان بعدی با موضوع جذاب تر با ژانرbdsm مینویسم البته بعد تموم شدن این رمان
ازتون میخوام حمایت کنید تا اون انرژی و انگیزه سابق رو برای ادامه دادن داشته باشم...

_________________________________

#پارت ۴۷
(هشدار : این پارت دارای صحنه های خشنه و برای همه ی سنین مناسب نیست !حتما جدی بگیرین )
(ادامه فلش بک)

حال پرنده ای اسیر در قفس رو دارم که هرچی خودشو به دیواره های قفس میکوبه فقط بیشتر اسیب میبینه

از استرس قلبم مثل گنجشک میتپه و بدنم از ترس میلرزه
تلاش میکنم دست و پاهامو از چنگ این دستبندای کوفتی رها کنم ولی فقط بیشتر محکم میشن
عاجزانه به مرد روبروم نگاه میکنم که سیگار و نیشخندی از حقارت من رو لباشه
+خـ...خواهش میـ....کنم بزارید من بـ...رممممم
هیچ کاری جز خواهش و التماس نمیتونستم بکنم
+هـ....ر کاری بگـ....ید میکنممممممم
از جاش بلند شد و اومد سمت تخت
کنارم وایساد و با چشماش نگاهی از سر تا پام کرد که از شما چه پنهون داشتم از خجالت اب میشدم
۲ انگشتش رو گذاشت روی لبم و اروم حرکت داد به پایین
زیر گلو،ترقوه،شکم و در اخر انگشتم رو کشید لای کصم و ماساژ داد که ناله ای سر لذت از دهنم دراومد
انگار تو تاریکی چشماش برق زد
همونطور که منو میمالید به چشمام نگاه میکرد که پر از خواستن بود
من تاحالا خود ارضایی نداشتم و این حس کاملا نا اشنا و البته اندازه فاککک لذت داره
_اسمت چیه بیبی گرل؟
+و....رونیکا اهههههههعهه
دید بیقراری زیادی دارم سرعت دستش رو بیشتر کرد و صدای ناله من بالا تر رفت
نزدیک ارضا شدن بودم که دستشو برداشت و محکم و پشت هم رو کصم ضربه میزد و من با جیغ و گریه ارضا شدم
فک نمیکردم اولین بارم اینجوری و با این موقعیت باشه
ولی بیش از حد لذت داشت انگار باری از رو دوشم برداشتن و فقط نیاز به خواب دارم ولی بدنم بیشتر میخواد انگار یچیزی کمه...
همون طور که نفس نفس میزدم یه ویشکون محکم رو کصم گرفت و گفت
_تشکر یادت رفت بد گرل!
+آییییییی تورو خداااااااا مرسی ممنوننننننننننننننن
ولم کرد کرد و باز شروع به نفس نفس زدن کردم
+چرا منو اوردین اینجا با من چیگار دارین؟
_نترس بیب قراره بهت خوش بگذره ،ارباب کاری میکنه روزی ۱۰ بار این حس الانتو تجربه کنی البته با درجه بالاتر
+چرا فقط منو ول نمیکنین؟قول میدم به هیچ کس چیزی نگم خواهش میکنم بزارید برم...
بلند قهقه زد و گفت
_انگار نمیتونی موقعیت رو درک کنی ها؟
بعد پشت به من کرد و رفت سمت کمد بزرگ انتهای اتاق و چیزی مثل یه میله نازک که سَرش یه چیز پلاستیکی مستطیل کوچولوی نرم داره اومد سمتم
اونو رو سینه هام نوازش وار کشید و بی مقدمه محکم کوبید نوک سینم
+اییییییییی
_کسی تاحالا بهت گفته ناله هات خیلی قشنگه؟
دوباره نوازش و بعد ضربه روی سینه سمت چپم
+ایییی توروخدااااا
_کم کم از این درد خوشت میاد
ضربه بعد رو شکمم فرو اومد
_ولی این خیلی کمه تو خیلی بیشتر از اینارو قراره تحمل کنی لیتل
شلاق رو روی کصم نگه داشت و به چشام نگاه کرد
+التماس میکنم نکن....
ولی دنیا بیرحم تره
+ایییییییییییییییییییییییییییی نمیتونمممممممممم
بعد شروع کرد ضربه های محکم و پشت هم زدن روی کصم و منم کاری جز جیغ زدن و تقلا ازم بر نمیومد
و برای بار دوم ارضا شدم
نبض زدن کصم رو حس میکنم و کاملا بی انرژی ام

Daddy's little kitten(BDSM)Where stories live. Discover now