43:میخوامش

1.9K 104 7
                                    

#پارت ۴۳

ادامه ی فلش بک:

دستی رو شونم افتاد که سکته ی ریزی زدم چون انتظارشو نداشتم
برگشتم ولی صورتش تو تاریکی مشخص نیست
+تو دیگه کدوم خری هستی؟من اینجا چیکار میکنم کُره بز؟
_به نفعته با ادب باشی بیبی گرل ،باهم خیلی کار داریم
صداش چقدر تحکم داره لامصب ولی واتتتتتتت
به من چی گف؟؟؟؟
+چیمیگی داداش تو کی هستی من با تو چه کاری دارم اخه ولم کن جان مادرت برم به بدبختیام برسم
(پایان فلش بک)
بالاخره منو اورد پایین واییی کمرم خورد شدععععع
تنبیهم تموم شد؟
ددی که داره سیگار میکشه منم لخت مادرزاد جلوش زانو زدم
چند دقیقه گذشت و با پک عمیقی سیگار رو به تهش رسوند و برگشت سمت من
دروغ بود اگه بگم ازش نمیترسم یا از این ترس خوشم نمیاد
فکمو گرفت و مجبورم کرد تو چشماش نگاه کنم
لامصب عجب ابهتی داره از این پایین
من هم مثل سوسک مزاحمی جلوش بی دفاع هستم که میتونه راحت لهم کنه و دیگه چیزی ازم باقی نمونه
_رو تخت دراز بکش رو شکم
بدون حرف بلند شدم که پشت گردنم رو گرفت و تو صورتم داد زد
_لالی؟وقتی بهت دستور میدم انتظار دارم از اون زبون کثیفت استفاده کنی نه اینکه عین گاو سرتو بندازی بری، البته این کارو خوب بلدی پیش این و اون، با بقیه میری متور سواری کیف میکنی الان که به من رسید خفه شدی؟؟خوب بلدی جلو بقیه بخندی،خوب بلدی دلبری کنی
احساس کردم اگه یک کلمه دیگه بگه پرده گوشم پاره میشه
تمام کلمات رو تو صورتم فریاد زد
با هر کلمش بیشتر از خودم خجالت کشیدم
قشنگ داشت با انگشتاش گردنم رو از تنم جدا میکرد و مطمعنم رد دستاش رو گردنم کبود میشن
با اروم ترین حالت ممکن گفتم
+ببخشید...
_نشنیدم بد گرل؟چی گفتی؟
+ببخشید ارباب معذرت میخوام..
_هوم افرین بیبی حالا کاری که گفتم رو بکن
+چشم ارباب
رفتم رو تخت دراز کشیدم و منتظر موندم
_خوب بیبی گرل امروز میخوام بهت لطف کنم و یه چیزایی بهت یاد بدم پس تو باید به خودت بِبالی که ددی داره تربیتت میکنه مگه نه؟
وایسا ببینم چرا لَحنش اروم و ریلکس شد؟
بعد ضربه ای رو باسنم نشست
+ایییییییییییی دددییییییییی
نمیدونم چی بود ولی خیلی سوز داشت و نازک بود
_جوابمو نگرفتم بد گرل
ضربه ی بعدی
+بله دد...ی ممنونم که منو تربیت میکنی
ضربه ی بعدی
+ایییی ددی تورو خدااا درد دارهههه
ضربه ی بعدی
حتی یک کلمه اضافه تر از چیزی که ازت میپرسم نمیخوام بشنوم توله،فهمیدی؟
ضربه ی بعدی
+ب..بله ددییی
ضربه ی بعدی
خیلی جلو خودمو میگرفتم تکون نخورم و صدایی از خودم در نیارم
خوب من از کسایی که پیش هرکسی میخندن و به همه خودشونو میمالن خوشم نمیاد ، البته (خوشم نمیاد) کلمه ی درستی برای حس من نیست ولی خوش میگذره میدونی چرا بد گرل؟
ضربه ی بعدی
خیلی بدییی خدایی ،ضربه هارو دقیق جای قبل میزنه و باعث درد و سوزش بیشتر میشه
فکنم یه ترکه یا همچین چیزی دستشه
ضربه ی بعدی
_بدم میاد همه چیزو ۲ بار تکرار کنم توله پس منتظرم نزار
ضربه ی بعدی
_خوب چی میگفتم؟
ضربه ی بعدی
+میگفتین... از دخترای بد خوشتون نمیاد ولی خوش میگذره
حاله ای از اشک جلو چشمامو گرفته بود و نمیزاشت جایی رو ببینم ، و از طرفی لذت تحقیر هاش منو به جنون میرسوند
تحقیر انقدر لذت بخشه یا کیان خیلی خوب انجامش میده؟
ضربه ی بعد
_چون اندازه ی شِتم برام مهم نیستن،نه شخصیتشون،نه علایقشون،نه لیمیت هاشون و حتی نفس کشیدنشون
روم خم شد و از پشت سرش رو نزدیک گردنم کرد
محض رضای فاک من مثل سگ رو گردنم حساسم
با ضعیف ترین حالت ممکن دم گوشم گفت
_حتی نفساش
چرا این حرکتش انقد کراشه؟!
بعد گلومو محکم گرفت و تا اومدم واکنش نشون بدم داد زد
_جرعت نکن یک میلی متر تکون بخورییی
راه تنفسم بسته شده و دارم کنترلم رو از دست میدم ولی جرعت ندارم تکون بخورم
_دیدی؟حتی اختیار نفس کشیدنت هم مال منه !من تصمیم میگیرم چقدر هوا وارد ریه هات بشه
دستش رو برداشت که به سرفه افتادم ولی با دستم اسپنک محکمی روی زخم های باسنم زد که سد اشک هام شکسته شد
چند نفس عمیق کشیدم که دوباره گلومو گرفت
_تک تک نفس هات ماله منه،چطور جرعت کردی خنده هات رو در اختیار کسی جز من بزاری ؟؟؟هااااااا؟؟؟ مگع نمیدونی تک تک سلول های بدنت جزو اموال منه؟تک تک خنده هات،ناله هات،تک تک تار های موهات ماله منههههههه

دیگه رسما دارم جون میدم دیگه نمیتونمممم
ولم کرد و من عمیق ترین نفس دنیا رو کشیدم
چند لحظه گذشت و به حالت طبیعی برگشتم
تک تک کلماتش قلبم رو لرزوند..
این همه حس مالکیت رو من داره؟ینی انقدر براش مهمم؟
زندگی من همیشه اقیانوسی طوفانی بوده
عمیق و ترسناک
هرچقدر بیشتر تلاش برای اومدن روی اب بکنی موجی بزرگتر رو سرت میاد و تو دوباره میری پایین
من توی ۱۶ سال زندگیم هیجوقت روی خوش این اقیانوس رو ندیدم
روی زیبای دریایی ارام با شِن هایی گرم و افتابی تابان
حالا من یک خورشید دارم که ابر های وحشی رو کنار زده و اقیانوس اروم گرفته
بالاخره دنیا روی خوشِش رو هم به من نشون داد
هرکسی که از بیرون به این رابطه نگاه کنه وحشت میکنه ولی من خودم میخوام
من بهش نیاز دارم
من درد میخوام
درد برام لذت میاره
درد روح منو ارضا می‌کنه
تا قبل کیان دستای من پر از رد های تیغ و کبودی بود
تنها راه کنترل عصاب و خشمم درد بود

ادامه دارد....

فکنم همه در جریان گوه بودن اینترنت هستین دیگ..
هرکی نیاد تظاهرات خره
بای

Daddy's little kitten(BDSM)Where stories live. Discover now