28:تنبیه سخت

3.1K 112 6
                                    

#پارت ۲۸

منو به پشت خابوند روی تخت و دست و پامو بست
هنوز لباس تنم بود و نمیدونستم میخواد چیکار کنه
رفت از توی کمد یک چیزی برداشت و اومد روبروم
_زیادی دختر بدی شدی!
چشمامو با چشم بند بست و الان واقعا نمیدونستم واقعا میخواد چیکار کنه
+ددییی ببخشیدد دیگه تکرار نمیشهههه قول میدمم
شلوار و شورتمو کشید پایین و اولین ضربه ی کمربند روی باسنم فرود اومد
انگار ضربه ی اول نشانه ی قدرتشه و خیلی محکم زد
جیغم رفت هوا
انگار پوستم پاره شده!!
_دختر خیلی بدی شدی
ضربه ی بعدی
مگه نگفتم به هیچ عنوان حق سیگار کشیدن نداری؟؟!!!!
ضربه ی بعدی
_هاااااااااا!!!؟؟؟؟؟؟ نگفتممممممم؟؟؟؟؟
ضربه ی بعدی
_چرا لال شدی و فقط گریع میکنی ها؟؟!!!!!!
ضربه ی بعدی
+ددی تورو خدااااا ببخشیدددد
ضربه ی بعدی
_مگه بهت نگفته بودممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟
ضربه ی بعدی
+چ...چرا ددی گ...گفتی
ضربه ی بعدی
_حتما باید بالاسرت باشم تا حرفامو گوش بدی؟!!!!!!
ضربه ی بعدی
_بدون تنبیه ادب نمیشی تو
ضربه ی بعدی
دیگه انقدر گریه کردم نفسم بالا نمیومد
یهو ضربه ی کمربند متوقف شد
صدای پای ددی رو شنیدم که ازم دور شد و در کمد رو باز کرد
دوباره اومد سمتم و من نمیدونستم میخواد چیکار کنه
لباسمو تا پشت گردنم بالا زد
(از زبان کیان)
دلم براش میسوخت ولی تا تنبیه نشه اشتباهشو دوباره تکرار میکنه
یک شلاق برداشتم که یکسری ریش ریش های چرمی بهش وصل بود
این انگار مناسبه
سمتش رفتم و لباسشو دادم بالا
خیلی ترسیده بود ولی چاره ای نداشتم
اولین ضربه رو محکم روی کمرش زدم
این شلاق بیشتر سوزش داره و یکم خارش و حسابی ادبش میکنه
+ددی تورو خدااااااا بس کنننن
ضربه ی بعدی
_ الان برای چی داری تنبیه میشی؟!
ضربه ی بعدی
+ چ...چون سی....سیگار ک...شیدم
ضربه ی بعدی
_ من درمورد سیگار چی بهت گفته بودم؟؟
ضربه ی بعدی
+گفته ب...بودین به ه... هیچ شرا...یط حق سی...گار کشیدن ند.. ندارم
ضربه ی بعدی
_ پس تو چرا اینکارو کردی؟؟
ضربه ی بعدی
_مگه دخترای خوب به حرف ددیشون گوش نمیدن؟؟
ضربه ی بعدی
_چرا درو قفل کردی؟؟؟
ضربه ی بعدی
_کی بهت اجازه داد ؟؟؟؟هاااااا؟؟؟؟
ضربه ی بعدی
+ببخ..شید د..دی من تر...سیدم چون شما خ..یلی عـ..صبانی بودین...
ضربه ی بعدی
_دختر بد درسشو یاد گرفته؟؟
ضربه ی بعدی
+بله ددی ق...قول میدم یاد...گرفته
دست و پامو باز کردم و اروم بغلم کرد
من همچنان هق هق میزدم
منو برد روی تخت و از پشت محکم بغلم کرد و موهامو نوازش کرد
_ چرا کارای بدی میکنی که من مجبور به این کار بشم؟؟
با لحن اروم و دلسوزانه ای حرف میزد
+ببخ..شید ددی...
_هیششش اروم باش پیشی کوچولوی من
یک دستش روی باسن و کمرمو ماساژ میداد که باعث میشد دردم کمتر شه یک دستشم لای موهام بود و نوازشم میکرد
_هیشش کوچولوی من اروم باش ، میخوای بریم بیرون بستنی بخوریم؟
اشکامو پاک کردم و با نگاه و صدای مظلومانه ای گفتم
+میشه بریم ؟لطفا...
_اونجوری نگام نکن توله :)

ادامه دارد...

Daddy's little kitten(BDSM)Where stories live. Discover now