+نامجون اطلاعاتت رو دراورده ولی اسمی از تو برده نشده بود. یعنی نامجونی میگفت اطلاعاتت رو به سختی دراورده ولی همه چیز عجیب به نظر میرسه.

عجیب؟
چرا هیچ کدوم از اطلاعاتی که داشت درست بود؟
چرا اسمی از من برده نشده بود؟
امکان داشت اشتباهاً اطلاعاتِ یکی دیگه رو پیدا کرده باشن.

انگشتش رو روی گونه ام کشید و گفت: من هیچ وقت به فرزندِ اون پدر بودن افتخار نکردم. من بی گناهم.

بی گناه؟
دلم میخواست تو صورتش داد بزنم و بگم تو گناهکاری.
گناهکاری وقتی دیدی و سکوت کردی.
گناهکاری وقتی شکنجه ام کردی.
گناهکاری وقتی اسلحه ات رو سمتم گرفتی.

+من عوض شدم و دیگه هیچ ارتباطی با اون مرد ندارم.

برام مهم نبود . جفتشون باید تقاص میدادن.

+من نمیخوام بکشمت. نمیخوام از دستت بدم‌

لباش رو روی لبام گذاشت و اروم و طولانی بوسیدم انگاری هیچ فردایی برامون وجود نداشت.

سرش رو عقب اورد و با چشمای اشکی و پف کرده نگاهم کرد و گفت: من بهترین مردِ این دنیا نیستم ولی میتونم برای تو بهترین بشم.

با انگشت اشارش موهام رو به پشتِ گوشم برد و ادامه داد: میدونی به چی فکر میکنم؟ میتونیم باهم بریم دیرنی لند یا اینکه میتونیم تمامِ کشور رو بگردیم و یا میتونیم یه خونه ی ساحلی تو بوسان بخریم و یا هرکاری که تو بخوای.

+من فقط میخوام شاد باشم.

اما نه با جانگ کوک.
نمیخوام هر روز صبح کنار کسی چشم باز کنم که میتونم تو چشمای تیله ایش درد کشیدن مادر و پدرم رو ببینم.
نمیخوام ببینمش .
حتی از اینکه بهت نزدیک شدم هم پشیمونم.
پشیمون بودم از تک تک عشوه هایی که ریختم تا نگاهت رو جلب کنم.

+اصلا بیا قمار کنیم. اگه من بردم تو باید با من بمونی و اگه باختم هرچی تو بگی رو قبول میکنم.

با یاد اوریِ اون شب بدنم لرزید.

((+بشین

بالاخره صداش رو شنیدم ،صدای سرد و جذابش . صدا از پشت سرم میومد ولی من از ترسم حتی نمیتونستم برگردم و باهاش روبه رو بشم. به خودم گفتم :نه جیمینی الان وقتش نیست . باید محکم باشی و کارت رو به خوبی تموم کنی . تو منتظر همین لحظه بودی، لحظه ای که با جئون جانگ کوک رو در رو بشی. باید قوی باشی.

صدای قدمهاش رو شنیدم که بهم نزدیک می شد، قدمهاش انقدر محکم و استوار بود که فکر میکردم هرلحظه زمین زیر پام خراب میشه. چند ثانیه نشد که موهام عقب کشیده شد و صورتش رو در چند سانتی صورتم اورد.

+دوست ندارم حرفم رو دوبار تکرار کنم. فهمیدی؟

با درد بهش نگاه کردم که موهای نارنجیم رو بیشتر کشید.

Mafia's babyboy(Completed)Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum