8

9.5K 940 180
                                    

یک دفعه دوتا دست زیر بدنم اومد و بدن بیجونم رو از آب بیرون کشید. کاش جون داشتم تا دستش رو پَس میزدم و به این زندگی لعنتیم پایان میدادم

شخص سوم.

جانگ کوک دوتا دستش رو روی قفسه ی سینه ی جیمین گذاشته بود و ضربه میزد.

جانگ کوک: چشماتو نبند. جیمین به من نگاه کن. پسر خوب اگه بهم نگاه نکنی تنبیه میشیا. جیمینا چشماتو نبند اصلا قول میدم دیگه تنبیهت نکنم.

ترسیده بود .نمیدونست چرا ولی رئیس مافیا، همون فردی که میگفتن احساسات نداره ترسیده بود.
هرچیزی که به ذهنش میومد رو به زبون می آورد تا جیمین هوشیاریش رو از دست نده.
خودش هم نمیدونست چرا ولی میخواست جیمین رو همیشه داشته باشه. شاید کسی نمیدونست ولی هرروز که از خواب بیدار میشد لبخند شیطنت آمیزی میزد و پیش خودش فکر میکرد امروز چطوری اذیتش کنه.
نمیفهمید خدا چطوری جیمین رو ساخته بود. اصلا مگه ممکن بود یک مرد در عین بامزه بودن سکسی هم باشه.

جانگ کوک: جیمینا چشماتو باز کن قول میدم دیگه اذیتت نکنم . خواهش میکنم.

حجم زیادی آب از دهن جیمین خارج شد. این نشانه ی خوبی بود . جیمین کم کم پلکاش رو از هم باز کرد و به صورت جانگ کوک خیره شد. صورتی که سعی داشت نگرانیش رو مخفی کنه تا ضعیف شمرده نشه تا بازهم همون ارباب خشن باشه .

نگاه جیمین به جانگ کوک اون نگاه همیشگی نبود. نفرت خاصی توی چشمای جیمین موج میزد نفرتی که به جیمین قدرت هرکاری رو میداد.

جانگ کوک ، جیمین رو روی تخت گذاشت و روی بدنِ بدون لباسش پتو کشید و گفت: خودم تنها به مهمونی میرم تو استراحت کن. به خدمتکارا میسپارم ازت مراقبت کنن و شب یکی رو میفرستم تا درِ شکسته شده ی حموم رو تعمیر کنه .

جیمین ، پسر کوچک جثه ای که نفرت سرتاسر وجودش رو پر کرده بود ساکت موند چون میدونست اگر یک کلمه حرف می زد بغضش میترکید. بغضی که سعی داشت پشت نفرتش مخفی کنه. شاید اونقدرا هم موفق نبود چون با رفتن جانگوگ از اتاق بغضش ترکید.

Jimin's P.O.V

بدن بی جونم روی تخت بود و ذهنم خاطراتِ روزهایی که سعی کرده بود فراموش کنم رو دوباره مرور کرد.

چه راحت درباره ی انتخاب حرف میزد . اتخابی که باعث تباهی خیلی ها شده بود.

از خودم متنفر بودم به خاطر زمان هایی که دلم براش لرزید. من دلم برای یک قاتل لرزیده بود .یک قاتلِ عوضی. یک ثروتمند کثیف.

احساس نجس بودن، میکردم. نجاستی که هیچ وقت پاک نمیشد.
قلب لعنتی برای کی تپیدی؟
جیمین تو یک احمقی. یک احمق بزرگ ! تو لیاقتت مرگِ . کاش جانگ کوک میذاشت همونجا بمیرم.
چرا نجاتم دادی وقتی من مستحقِ مرگم؟

Mafia's babyboy(Completed)Where stories live. Discover now