Mafia's babyboy(Completed)

5

هم خندم گرفته بود و هم ترسیده بودم .
خندم گرفته بود چون گفت باهام خوب رفتار کرده و میترسیدم چون گفت قرار نیست هوسوک باهام خوب رفتار کنه.
هوسوک رو میشناختم. مردم جی هوپ صداش میکردن. اون یه دیوانه ی زنجیره ای بود.
اسمش رو جی هوپ گذاشته بودن چون همیشه لبخند به لبش بود و همیشه میخنده حتی وقتی ادم هارو میکشه.

التماس گونه گفتم: خواهش میکنم دست از سرم بر دار.

موهام رو نوازش داد و لباش رو به گوشم رسوند و گفت: بیبی بوی اشتباه کردی که خواستی به من نزدیک بشی.

لباش رو روی لبام گذاشت و بوسه ی کوتاهی به لبام زد . لباش رو چند سانتی عقب برد و گفت: بهت گفته بودم که لبات اعتیاد آوره؟

وقتی این حرف رو زد انقدر بهم نزدیک بود که با حرف زدن لباش به لبام میخورد.

+حیفِ تو نیست که بری زیر دستِ جی هوپ؟ کاش پسر خوبی بودی ، کاش! فکر کنم جی هوپ هم که از دخترا خوشش میاد با دیدن تو دست از دخترا برداره پس تضمین نمیکنم که بهت دست نزنه.

درست نمیفهمیدم چی گفت .فقط روی لباش تمرکز کرده بودم که به لبام میخورد.
زل زدم به لباش . دلم میخواست یکبار دیگه لبام رو ببوسه و بخدا قسم که اگه میبوسید من هم میبوسیدمش اما جانگ کوک که متوجه نگاهم روی لباش شد ، عقب کشید. پوزخند زد و رفت.

جیمین میخواستی چیکار کنی؟ میخواستی رئیس مافیا رو ببوسی؟ میخواستی کسی رو ببوسی که به خونش تشنه ای؟ باورت نمیکنم!

همون مردی که اسمش جیمز بود اومد و گفت: لطفا همراهم بیاین.

-اگه نیام میخوای با اسلحت تهدیدم کنی یا اینکه میخوای با زورت ببریم. به هیچ کدوم نیازی نیست خودم میام هرجایی بهتر از این جاست.

همراهش رفتم.
هنوز صورتم درد میکرد . دستت بشکنه جانگ کوک چرا انقدر زور داری؟

سوار ماشین سیاه رنگی شدیم.

جیمز: باید چشماتون رو ببندم.

+نمیشه باز باشه ؟ به هرحال که من از دست این قاتلایِ روانی جون سالم به در نمیبرم.

جیمز: اگه چشماتون بسته باشه به نفع خودتونِ.

+بحث کردن با شماها چه فایده ای داره وقتی آخرش کارِ خودتون رو میکنید؟

چشمام رو بست.

چند دقیقه ای گذشته بود و سکوت داخل ماشین داشت حالم رو بهم میزد.

بی اختیار به جانگ کوک فکر کردم.
لبای لعنتیش ، ناخوداگاه لب پایینم رو داخل دهنم کشدم و مکیدمش.

ماشین متوقف شد.
جیمز: کمکتون میکنم تا پیاده بشین.

دستش رو دور بازوم پیچید و من رو باخودش کشید.