بعد از چند دقیقه پارچه ی روی چشمم رو برداشت. اطرافم رو خوب نگاه کردم خونه که نه . قصرش به بزرگیِ قصر جانگ کوک بود ولی برخلاف دکوراسیون خونه ی جانگ کوک فقط از رنگای روشن استفاده شده بود. حداقلش اینه که دل ادم اینجا نمیگیره خسته شده بودم از رنگ مشکیِ دکوراسیون خونه ی جانگ کوک.

در همون لحظه اهنگ rockstar از بلندگوهای سرتاسر خونه پخش شد. صدای اهنگ خیلی بلند بود و تقریبا باعث آزار میشد.

از بالای پله ها مردی لاغر و تقریبا با قد متوسط با رقص خیلی خاص پایین اومد.
کت براق مشکیش که هم جنش شلوار تنگش بودچشمم رو گرفت .قیمت این کت دقیقا هم قیمت با خونه ی کوچولوی من توی منطقه های پایین شهر بود. گردن و سینش پر از تتو بود . 
با یک حرکت خیلی فوق العاده رقصش رو به پایان رسوند .

  با یک حرکت خیلی فوق العاده رقصش رو به پایان رسوند

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

ج.ه: سلام خوشگله. جانگ کوک گفته بود خیلی جیگری ولی دیگه توقعش رو نداشتم انقدر جیگر باشی.

حرفی نزدم.

ج.ه: اوخ جوجو خجالت میکشی؟

حرفی نزدم.

داد زد:یه چی بنال دیگه

-حرفی ندارم.

ج.ه: میدونی چرا اینجایی؟ قراره بهت جهنم رو نشون بدم.  باید خداتو شکر کنی که برای تنبیهت پیش شوگا نفرستادت وگرنه فاتحت خونده بود.

دیگه مطمئن شدم که این مرد قرار نیست که بهم سخت بگیره.

ج.ه: دنبالم بیا.

پشت سرش راه رفتم .

بعد از چند دقیقه به پله هایی رسیدیم که به زیرزمین میرسید. ترسیده بودم نکنه میخواد اونجا زندانیم کنه؟

از پله های زیرزمین گذشتیم و به دربِ فلزی رسیدیم.

ج.ه:خوشگله اماده ای؟

زمانی نداد تا بپرسم برای چی . در رو باز کرد و داخلش رفت . من هم بعد از اون وارد شدم.
با وارد شدنم بوی گندی توی دماغم پیچید. اینجا دیگه کجاست؟ از دالون کوتاهی رد شدیم و به جایی رسیدیم که نورِ بیشتری بود. با صحنه ی روبه روم عُق زدم و هرچیزی که تو زندگیم خورده بودم رو بالا آوردم.

وسط اتاق یک مرد بدون لباس با طناب آویزون بود  . خونریزی داشت و خون های قبل هم روی بدنش خشک شده بود. چند جا از بدنش هم جای سوختگی بود . چندتا از زخماش عفونت کرده بود و باعث بوی گند اتاق شده بود.
چندتا از انگشتای پاش ناخن نداشت و از خون تازه ای که از پاشت روی زمین می چکید معلوم بود که کشیده شدن ناخناش مربوط به چند دقیقه پیش بوده.

ج.ه:ترسیدی خوشگله؟ هنوز نمایش شروع نشده.

جی هوپ رفت سمتش و مشت محکمی به شکمش زد.

ج.ه: میدونی ایشون کی هستن؟ پلیسِ . مرتیکه بی شرف فکر کرده به راحتی میتونه وارد دم و دستگاه من بشه و جاسوسی کنه. سگ پدر!

سرم رو پایین گرفتم و چشمام رو محکم بستم.

یکی از بادیگارداش به دستور جی هوپ جلو اومد و سرم رو بالا گرفت و‌مجبورم کرد به مرد شکنجه شده نگاه کنم .

ج.ه:  حالا میدونی اگه از فرمان جانگ کوک نافرمانی کنی چی میشه؟

انگشت اشارش رو روی خون های خشک شده روی شکم مرد کشید و گفت: احتمالا همین سرنوشت رو داشته باشی.

جی هوپ سمت دو بلندگوی داخل اتاق رفت و بلندگوهارو روشن کرد. اهنگ    baseline    پلی شد.

شروع کرد به رقصیدن و با رقص چاقویی برداشت و سمت مرد رفت. چاقو رو بالای بازوش گذاشت و همین طوری که خودش رو با ریتم اهنگ تکون میداد چاقو رو محکم تا پایین انگشت اشاره مرد کشید. فریادِ مرد تو اهنگ غرق شد. خون روی صورت جی هوپ پاچید اما اون بی توجه به خون ، میرقصید.

حی هوپ یک روانیِ به تمام معنا بود. وقتی صورت اون مرو از درد جمع شده بود و فریاد میکشید، لذت توی چشمای جی هوپ به راحتی دیده میشد.

پاهام رو حس نمیکردم. نمیتونستم دستام رو تکون بدم . نمیدونستم چون زیر زمین هستیم انقدر نفس کشیدن برام سخت بود یا چون همه جا رو خون گرفته بود، نمیتونستم نفس بکشم. چند قطره اشک روی گونم افتاد . من اینجا میمردم قبل از اینکه بتونم به خواستم برسم
نفس هام به شماره افتاد و گلوم خِس خِس میکرد. همه جا سیاه شد دیگه نه جی هوپی میدیدم و نه اون مرد رو. همه جا سیاه بود. سیاهی مطلق یا بهتر بگم آرامش محض.....

----------------------

هلو گایز!
میدونم همه مشغول بازی جدیدِ بی تی اس هستین ولی نظر فراموش نشه.(قبول دارید بازیشون خیلی خفنه و کیفیتش حرف نداره؟؟؟منکه نمیتونم دست از بازی کردن بردارم شما چطور؟؟)

به نظرتون داستانم چطوره؟😊

Mafia's babyboy(Completed)Where stories live. Discover now