"خب من الان اینجام،پس بیاید اینو شروع کنیم تا استايلز بعدا کون منو نزاره"اون خندید و به شریکش نگاه کرد.اون هرکدومشون پشت میز نقره ای نشستن و منم روبه روشون،که منو یاد اولین باری که هری رو دیدم انداخت.

"خب،خانم کارتر،رابرت بهم گفت شما اینجایی چون با پسرش قرار میزاری."الک مصاحبه رو شروع کرد.

چشمام یکم گرد شدن اما خودمو خونسرد نشون دادم،من مطمئن نبودم این ایده ی خوبیه که بقیه بدونن من با پسرآقای استایلز قرار میزارم،ولی اون به نظر نمیومد اهمیت بده.

"بله،درسته.من هفته پیش برای شام با هری به خونه اونا رفتم و ما اونجا همو دیدم.من بهش گفتم که برای دیلی بیکن کار میکنم،ولی شدیدا دلم میخواد از اونجا بیام بیرون."توصیح دادم و سعی کردم خیلی طولانی حرف نزنم.

"تو واقعا برای اونا کاری میکردی؟"اون با کلافگی پرسید.من سرمو تکون دادم

"اون زنه، نانسی خیلی شرم آوره. یه شیطان واقعیه. نمیتونم باور کنم یه نفر به شیرینی و جوونی تو واقعا بخواد برای اونجا کار کنه،چه مدت اونجا کار میکردی؟"

"اممم،حدوود سه ماه. دوستم لیام گزارشگر ورزشیه و اون یه جورایی کمکم کرد که یه کار پیدا کنم. بهم گفت که اون زن مضخرفیه و من قرار نیست حقوق بگیرم، ولی من فقط میخواستم به قرارداد داشته باشم. الان میدونم دیگه هیچ وقت نمیخوام یه روزنامه دیگه ببینم." خندیدم.

"مطمئنم همینطوره."الک سرشو تکون داد.

"و یه فرصت عالی،مگه نه؟ما با یه مسئول پذیرش نیاز داریم، و آلیسون هم داره دنبال یه شغل جدید میگرده که اتفاقا این یکی حقوق هم داره!" آقای استایلز سرشو به سمت من تکون داد.

"درواقع هست."الک یه لبخند بزرگ بهم زد،یه برگه از دراور بیرون اورد و با یه خوکار روی میز گذاشت."خیل خب،آلیسون،فقط لازم داری ای فرم رو با اطلاعاتت پر کنی،اگه از نظرت اشکال نداره به ما بگی."

"اون،نه،خوبه."

"بسیار خب،اسم کامل؟"

"آلیسون مری کارتر."

"مطمئنا مونثی...تاریخ تولد؟"

"16 جون 1993"

"خب پس الان...چی،20؟21؟ " الک پرسید،من سرمو تکون دادم.

"بله.بیست سالمه."جواب دادم.

"خیلی جوون برای این مسئول خودا باشی." آقای استایلز بهم گفت،و یکم اخم کرد.من هیچی نگفتم،اما لبخند زدم و شونه هامو بالا انداختم.

"خیل خب.فقط باید پایین برگه رو امضا کنی و این تمومه."اون برگه رو با یه خودکار سمت من هل داد.اول به برگه و بعد به دوباره به اونا نگاه کردم.

"خب،پس من الان استخدامم؟"با خجالت پرسیدم،اون دوتا خندیدن.

"بله آلیسون!تو استخدامی!"و با دستش به برگه اشاره کرد،من خندیدم و سریع اون کاغذو امضا کردم.

DominantWhere stories live. Discover now