Chapter 29

5.6K 156 32
                                    

‏Alison P.O.V

"من قراره خيلي سخت اسپنكت كنم."

نفسم توي سينم حبس شد وقتي كلماتش لب هاش رو ترك كرد.زير گوشم رو بوسيد و منو درحالي كه منجمد شده بودم ترك كرد.اون چرخيد و روبروم ايستاد.
منو اسپنك كنه؟چه معني كوفتي اي ميتونه داشته باشه؟

"ميخواي منو اسپنك كني؟" من با گيجي پرسيدم.

"اره." اون كوتاه جواب داد.

چشماش به من خيره شده بود و دنبال يك عكس العمل از ميگشت.

"اما چرا؟" من پرسيدم و سوال هاي زيادي تو ذهنم اومد.

"قبلا زناي ديگه رو اسپنك كردي؟"

دستام رو جلوي بخش زنانه ام گذاشتم و سعي كردم كاورش كنم. اون متوجه حركتم شد و نگاه مختصري به پايين كرد قبل ازينكه با اخم چشماش به سمت من برگرده.

"اره،فقط وقتي كه ازم سرپيچي مي كردن." اون اروم تر از چيزي كه بايد باشه گفت، اون يك قدم ازم فاصله گرفت و به سمت تختم رفت و دوباره روي اون نشست.
اوه عاليه،رابطه هاي قبلي بيشتر.

فاك.

"اوه."جواب دادم.

"من نميفهمم چطور ازت سرپيچي كردم؟من با لويي لاس نميزدم و تو كسي بودي كه دعوا رو شروع كرد."

"اينطوري نيست كه من ميبينم." اون گفت و شونه هاش رو بالا انداخت.

گاد،اون ديوونه اس،اما خيلي جذاب.

"خب شايد بايد دوباره فكر كني." گفتم و بازوهام رو روي سينه ام قرار دادم و ويوش رو بستم.اون سرش رو تكون داد.

"همونطور كه گفتم من فاكد اپم،اين طوريه كه هستم." قلبم درد گرفت،شايد اگه اوم بهم اجازه ميداد بيشتر از چيزي كه الان ازش ميدونم بشناسمش بفهمم چرا فاكد آپه.

"اليسون." هري افكارم رو قطع كرد.

"هردومون توافق كرديم كه اروم پيش بريم،همونطور كه گفتم،اين كاريه كه با سابمسيوم انجام ميدم وقتي عصبانيم ميكنن يا قوانينم رو رعايت نميكنن."
نميدونستم اسپنك كردن يكي به معناي اروم پيش رفتنه.

"پس اين طوريه كه تو پدرمي؟ پس تو منو تنبيه ميكني هروقت كه دعوا كرديم يا فكر ميكني اشتباه ميكنم؟" ازش پرسيدم و پوزخند توي صدام اشكار بود.اون ناله كرد.

"اين فرق داره."

"باشه،درسته." طعنه زدم.سرش رو تكون داد.

"تو گفتي كه تلاش ميكني." اون براي بار هزارم تكرار كرد.

لب هام رو به دندون كشيدم و به پاهاي برهنه ام خيره شدم.
لعنت بهش.

"من ميذارم اسپنكم كني در صورتي كه چيزي در عوضش بگيرم." من بهش گفتم و سعي كردم چونه بزنم.پوزخند زد.

DominantWhere stories live. Discover now