Chapter 24

2.4K 164 38
                                    

"من سر کارم ولی 12:00 استراحتم، میخوای ناهار بخوری یا بریم استار باکس؟" لیام پرسید، من آب رو برای دوش باز کردم و گرماش رو به اندازه ای که برام مناسب باشه تنظیم کردم.

"میدونی که، اگه استارباکس رو بهم پیشنهاد بدی نمیتونم مقاوت کنم." خندیدم.

"استارباکس خوبه."

"عالیه! میخوای اونجا هم دیگه رو ببینیم یا؟" اون پرسید و صداش در انتهای جملش آروم شد. حالا که بهش فکر میکنم من ماشین ندارم.

"میتونی بیای دنبالم؟ من ماشین ندارم." من گفتم و شروع به در آوردن شلوارم کردم، گوشیمو بین گوش و شونم نگه داشتم.

"کجایی؟" اون سوال کرد، لبمو گاز گرفتم.

"خونه ی هری." من زمزمه وار گفتم، حس خجالت میکردم.

"خونه ی هری ای؟ تو شبو اونجا بودی؟" اون پرسید و مطمئنا شوکه شده.

"آره." من گفتم و خندمو خفه کردم.

"آدرسو برات میفرستم."

"باشه، تو خوبی؟" اون پرسید. نه.

"آره، خوبم."

من گفتم، سعی کردم صادق به نظر بیام.

"بسیار خب،آلیسون. نزدیکای 12:30 میام دنبالت، باشه؟" اون گفت.

"باشه، خداحافظ."

گفتم و قطع کردم. گوشیم رو روی کانتر حموم قرار دادم و پاندورام رو باز کردم و 'metro station' نم رو روشن کردم. (طبق تحقیقاتم پاندورا یه رادیوی اینترنتی برای موزیکه و مترو استیشن هم یک شبکه توی همین پاندوراس.)

پیرهنمو از سرم رد کردم و روی زمین انداختم. به انعکاسم توی آینه که الان به خاطر دوش لایه ای از بخار آب روش قرار داشت نگاه کردم. با یک آه،ذبه سمت دوش رفتم و واردش شدم و اجازه دادم قطرات کوچک گرم آب از روی بدنم به پایین سر بخوره.

***

به کمد روبروم که از لباس پر شده بود و به معنای این بود که باید اینا رو بپوشم خیره شدم. من هنوز حولم رو پوشیدم ولی آرایشم تموم شده و موهام رو خشک و صاف کردم. این خنده داره. تقریبا لباسای اینجا اندازه ی لباسایی که توی خونه ی قبلیم داشتمه، اما قطعا لباسای اینجا گرون تره. من فقط برای استارباکس بیرون میرم پس به یه لباس یا چیزی نیاز ندارم. به سمت راست که با پیرهن پر شده بود نگاه کردم و یه پلیور نخی توسی بلند که اونجا آویزون بود دیدم. من اونو از کمد بیرون اوردم و امتحانش کردم، بامزه ست. عادی و ساده. اینو با ژاکت سیاهی که اینجا دارم میپوشم. میتونستم لباسای شب پیشم رو بپوشم ولی فکر کنم کمی چندشه.

من پلیور رو روی تخت، بغل جینی که از کشو برداشتم قرار دادم. صدای در اومد و من سریع سرمو چرخوندم وقتی در باز شد. هری وارد شد و سرش پایین بود و موهاش رو بهم میریخت. سرمو پایین انداختم و اونو تحسین کردم. کت و شلوار توسی و پیرهن سفید دکمه دار. چه بیزنس من هاتی. من به خودم نگاه کردم و یادم اومد که من هنوز توی حولم پس محکم تر گرفتمش، دستم روی سینم قفل شد. اون به بالا نگاه کرد هنگامی که دستش موهاشو به بالای سرش می برد، اون ایستاد و خیره شد. من به یه جای دیگه نگاه کردم وقتی حس خجالت کردم.

DominantWhere stories live. Discover now