"میبینم دوش گرفتی." اون گفت و بدنمو اسکن کرد و اون خنده ی موذیانه اش واقعا قابل دیدنه. سرخ شدم.

"آره، حموم خوبیه." من بدون فکر گفتم، ابروهام تو هم رفت و خودمو سرزنش کردم به خاطر اینکه احمق بازی درآوردم.

"ممنون." اون گفت و خندید، اون به اطراف نگاه کرد و متوجه شد که در کمد بازه.

"لباسای مورد علاقتو برداشتی؟" اون پرسید و اشاره کرد. شونه هامو بالا انداختم.

"من نیاز داشتم برای بیرون رفتن یه چیز جدید بپوشم، نمیخواستم لباسایی که توی کلاب پوشیدمو بپوشم."
گفتم و به تخت نگاهی انداختم و به پلیور توسی اشاره کردم.

"داری میری بیرون؟" اون پرسید و به دیوار تکیه داد و من در جواب سرمو تکون دادم.

"من و لیام داریم میریم استارباکس، اون میاد دنبالم." گفتم و به سمت گوشیم رفتم و آهنگی که پخش میشد رد کردم و آهنگ Ocean Avenue از yellowcard stars پخش شد.

"من نمیدونستم." اون گفت و کمی اخم کرد.

"از اونجایی که تو الان سابمسیو منی، من نیاز دارم جلوتر بدونم که با کی بیرون میری."

"اوه." دوباره شبیه یه نوجوون شدم.

"اما،" هری آه کشید.

"قوانین رو برای تو کمی شل تر میگیرم." و لبخند زد، نه اون لبخند معروف استایلز، ولی هنوز این واقعیه. سیلی از آسودگی به سمتم اومد.

"ممنون." گفتم و به ساعتی که روی پاتختی بود نگاه کردم. تقریبا ساعت دوازدهه.

هری گلوش رو صاف کرد و من دوباره سرمو به سمتش چرخوندم، موهام به سمت راست گردنم رفت.

"کی لیام میاد دنبالت؟" اون پرسید و به سمتم اومد.

"12:30. یه چیزایی تو همین محدوده." شونه هام رو بالا انداختم. ضربان قلبم سریعتر شد وقتی بدنش بیشتر بهم نزدیک شد.

اون الان انقدری بهم نزدیک هست که میتونم بوی ادکلنی که مصرف کرده رو حس کنم، مست کننده ست. دستش به سمت گردنم رفت و موهایی که سمت راست گردنم بود رو به عقب انداخت. من کمی محکمتر حوله ام رو گرفتم. اون انگشتاش رو توی موهام برد و مثل شونه به پایین کشید. من بهش خیره شدم و چشمای سبزش برای من رو ملاقات کرد.

"موهات رو دوست دارم وقتی صافه." اون گفت، دستش پشت گردنم رو مالش میداد.

"تو خیلی زیبایی." اون زمزمه کرد، چشماش صورت من رو بررسی میکرد.

"همینطور تو." زمزمه کردم، دستمو عقب بردم و روی دست اون گذاشتم. چشماش بزرگ شد و دستش سرجاش ایستاد همونطور که به من نگاه می کرد.

"من؟" اون پرسید، سرش رو تکون داد.

"من از زیبایی دورم. خیلی دور." اون کلمات رو به آرومی گفت، انگار حتی گفتنشون اذیتش میکنه. این باعث شد قلبم به خاطر مرد شکسته زیبای روبروم بیشتر درد بگیره.

DominantWhere stories live. Discover now