Dominant

Chapter 6

"و تو لباسای من رو دراوردی؟"

من با خجالت ازش پرسیدم.اون پوزخند زد.

"اره آلیسون من در آوردم."

شکمم پیچ خورد.

"ما..؟"

من پرسیدم و خجالت میکشیدم که جمله رو تموم کنم.
اون خندید.

"نه ، آلیسون ما سکس نداشتیم . تو بیهوش بودی چرا من باید با کسی که نمیتونه جواب بده یا لذت ببره سکس داشته باشم؟"

من سرخ شدم پس اون قبلا سکس داشته....

خب آلیسون فقط به اون نگاه کن! اون خدای سکسه!

"من میرم که دوش بگیرم صبحونه باید به زودی اینجا باشه من یه عالمه سفارش دادم به خاطر اینکه نمیدونستم تو چی دوست داری..."

اون بخش اخر رو به ارومی گفت و پشت گردنش رو مالید.هری استایلز قرار لخت بشه تو اتاقی دقیقا کنار من. فکر نمیکنم که بتونم نفس بکشم. بهش خیره شدم درحالی که اون به من نگاه میکرد.

"تو خوبی آلیسون؟"

اون پرسید و من سرم رو تکون دادم و یه "اوهوم" ساده رو زمزمه کردم. اون سرش رو به سادگی تکون داد و وارد حمام شد و در رو پشتش بست.
خودم رو روی تخت پرت کردم و سرم با بالش برخورد کرد و یه اه بلند کشیدم.

نمیتونم باور کنم که اینا برام اتفاق افتاد ، من فقط دیشب توی تختم بودم و پاپ کورن میخوردم و نوت بوک نگاه می کردم و حالا ، رو تخت هتل دراز کشیدم که شاید هری هم دیشب روش خوابیده بوده ، اینجا هیچ مبلی نیست مگر اینکه اون روی زمین خوابیده باشه؟

اما من شک دارم اون خیلی پولداره که به این فکر کنه. من کمی ناراحتم که دیشب ما سکس نداشتیم ولی بازم من اوکیم باهاش چون که این قطعا یک توضیح طولانی به استف بود.

استف!

من از رو تخت بلند شدم و اطراف اتاق رو برای کیف دستیم گشتم. من اونو روی کانتر آشپزخانه پیدا کردم و دنبال گوشیم توش گشتم. شت!
خاموشه. پشیمونم که توی شارژ نزدمش قبل از اینکه دیشب بریم

در حمام باز شد و من چرخیدم و به هری خیس و درخشان نگاه کردم که یک حوله دوره خودش پیچیده بود و به سختی...ام....موهای اونجاش رو نشون میداد. دهنم خشک شد وقتی که به بدنش نگاه می کردم. گوشیم رو توی کیفم گذاشتم و به سمت هری چرخیدم. موهاش روی پیشونیش ریخته بود و ازش قطره های اب می چکید

"من با دوستت حرف زدم ، اون میدونه که تو اینجایی."

اون گفت و از کیفم به صورت گیجم نگاه کرد.

"من دیشب باهاش حرف زدم اون خیلی بیشتر خوشحال شد و به من کمک کرد که تورو به ماشینم بیارم."

معلومه که اون شده.

"اوه باشه."

"من لباس می پوشم و بعد تو میتونی دوش بگیری."