زنگ بلند موبایلی که کنار سرش افتاده بود باعث شد از خواب بیدار بشه چشماشو مالید و دور ورش رو نگاه کرد . توی هتلی بود که از طرف شرکت براش تدارک دیده بودن و میون برگه ها خوابش برده بود تلفن رو جواب داد و کنار گوشش گذاشت-چطوری پسر ؟
گلوشو صاف کرد و گفت
-نمیدونم هنوز فرصت نکردم لود شم !
-اوه خواب بودی ؟ شرمنده فکر کردم تا الان باید بیدار شده باشی طبق معمول ساعت 7 اخه
-نه میدونم مشکلی نیست ایدن تا دیر وقت روی مدارک کار میکردم .
-اوه آره در اصل زنگ زدم ببینم چی دستگیرت شد ؟
-اومــــــم این پرونده ها خیلی خوب کاور شده و مشکلی توشون نیست در واقع و خیلی هم اسم از هریس تو اینا نیست بیشتر مدارک به نامه ... زین مالیک عه .
-فکرشو میکردم . دستای خودش رو پاک نگه داشته
-اما خب مدارک اصلی اینا نیستن . من باید به اونا دسترسی داشته باشم
-فکر میکنم باید حکم قضایی داشته باشی از دادگاه خوده نیویورک . چند هفته ای طول باید بکشه ولی
-نه ببین بسپرش به من
-باشه پس برو ببینم چیکار میکنی . باهام در تماس باش
-فعلا
لیام گوشی رو قطع کرد و روی میز پرتش کرد . دستی به موهاش کشید بلند شد کمرش خشک شده بود به خاطر حالت خوابیدنش .
شب قبل ذهنش اونقدر مشغول بود که نتونسته بود بخوابه و ترجیح داد به سراغ کار بره قبل اینکه به ذهنش اجازه بده بره سراغ اون قسمتی که نمیخواد راجبش فکر کنه
دوش کوتاهی گرفت و اماده شد مدارک رو جمع کرد و به سمت شرکت رفت
وارد دفتر آرون شد . آرون استقبال گرمی ازش کرد اما لیام فقط به سلام خشکی بسنده کرد و سریع سراغ مطلب رفت
-من نیاز به مدارک اصلی مالکیت اون زمین ها دارم .
-میدونم دنبال چه مدارکی میگردید اما دسترسی به اون ها براتون ممکن نیست
-ببینید اگر میخواد این پرونده به دادگاه نرسه باید با من همکاری کنید وگرنه من اینو از طرف شرکت پیگیری خواهم کرد
-فقط اجازه ی اینکار رو اقای مالیک باید بهتون بدن .
لیام گوشه ی لبش رو گاز گرفت و کمی عقب کشید
آرون متوجه تردیدش شد و اضافه کرد
-متاسفم در اختیار من نیست فقط خودشون میتونن
-خیلی خب من میخوام ببینمشون پس
-فکر کنم ایشون جلسه داشته باشن
ESTÁS LEYENDO
Never Again [Ziam]
Fanfic- when ? - I don't know - maybe later ? -No, never again ------------- - didn't you say never again? - No , not gonna lose you again - but no , never again! **** -کی ؟ - نمیدونم - شاید بعدا ؟ - نه ، هیچوقت دیگه ---------- - مگه نگفتی هیچوقت دیگه...