chapter 38

2.7K 306 230
                                    




یک هفته بعد "لس آنجلس "

اطراف رو نگاه میکرد و دنبال مسیر جی پی اس توی خیابونای ناآشنا میگشت

این شهره با شهر خودش خیلی متفاوت بود . یه دنیای کاملا متفاوت

خیلی گرمتر از چیزی که لیام بهش عادت داشت

و خب دیدن آدم هایی که پیش از این لیام توی تلویزیون میدید

نقل مکان به شهر جدید زودتر از اونچه که انتظارشو داشت صورت گرفت . لیام چیزی رو با خودش نیورد فقط لباس هاش رو !

خونه و ماشین و همه چی همونطور که کمپانی میخواست براش آماده بود

همونطور که اطرافو با دقت از نظر میگذروند جی پی اس علامت داد که به مقصد رسیده اما لیام دیرجنبید و خیابون رو رد کرد کمی عصبی کنار گرفت و بدون نگاه به عقب دنده عقب گرفت اما ماشین با صدای بدی با چیزی برخورد کرد و کمی به جلو پرت شد

لیام با چشم های درشت شده از آینه پشت سرشو نگاه کرد از توی آینه range rover

مشکی که باهاش برخورد کرده بود رو دید شیشه ماشین دودی بود و راننده دیده نمیشد لیام لبشو محکم گاز گرفت و فحشی زیر لب داد ماشین رو کنار تر کشید و از توی آینه دید که ماشین عقبی هم کنار پارک کرد . سعی کرد خونسرد باشه لبخند کمرنگی روی لبش نشوند و پیاده شد به سمت ماشین مشکی که کمی عقب تر بود رفت جلوی ماشین کمی خم شد و دستی به کاپوت ماشین کشید آسیب چندانی ندیده بود صدای در ماشین توجه شو جلب کرد و از صدای قدم های کنارش متوجه شد راننده ماشین پیاده شده قبل از اینکه سرشو بچرخونه شروع به حرف زدن کرد

-هی من متاسفم خیلی خیلی بی دقت بودم و ...

با دیدن شخص مقابلش حرفش رو خورد . البته که پسر مقابلش رو میشناخت

صدای خنده ی خاص پسر جو بینشون رو تغییر داد

-هی مرد ! مشکلی نیست پیش میاد دیگه

و با لبخندی شیرین دستشو جلوی لیام دراز کرد

-لیام ! خوشحالم میبینمت . نمیدونستم لس آنجلس زندگی میکنی

لیام با خنده ای متقابلا دستش رو گرم فشرد و ادامه داد

-منم همینطور فکرشو نمیکردم در واقع ! مستر هوران ؟!

نایل دستشو بیرون کشید و ضربه ای دوستانه به شونه لیام وارد کرد

-نایل ! چرا اینقدر جدی پسر. مستر هوران ! اون بابامه

لیام از شوخ طبیعی استثنایی پسر به وجد اومد . نایل دستش رو زیر چونه ش کشید و کمی جلو رفت و ماشین رو نگاه کرد . لیام فرصت کرد براندازش کنه

تی شرت ساده ی مشکی ای و اسکینی جینز و کفش های اسپرتش . ساده اما برای درخشیدنش کافی ! لیام از دیدنش خوشحال بود

Never Again [Ziam]Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum