-میتونیم حرف بزنیم ؟ یعنی اگر حالشو داری
لیام به نگاه مردد و مظلوم زین لبخندی زد . اون نگاه هیچ مناسبتی با شخصیت لجباز زین نداره و لیام طبیعتا نمیتونه به اون جواب منفی بده
-حتما . فقط میشه بالا صحبت ... ؟
زین حرف لیام رو قطع کرد – اره اره بیا
سری تکون داد و از پله ها بالا اومد از لیام جلو زد و در اتاق خودش رو باز کرد و کنار ایستاد تا لیام وارد شه
لیام با تکون سر تشکری کرد و وارد اتاق شد نگاهش روی دیوارای اتاق چرخید و تقریبا دهنش باز موند
تمام دیوارا از نقش های هندسی کوچیک پوشیده شده بود معادلات ریاضی و نقشه های هندسی روی دیوار با ماژیک کشیده شده بود
ست اتاق مشکی بود تخت بزرگ مشکی و کمد ها و میز و دراور مشکی و کاناپه ای بزرگ فضای اون اتاق رو اشغال کرده بودن
لیام جلوتر رفت و دستی به دیوار کشید و با تعجب از زین پرسید
-اینا رو خودت کشیدی ؟
زین که تا الان فکر میکرد هیچ چیز ممکن نیست چهره ی مطمئن لیام رو متعجب کنه به واکنش لیام لبخندی زد و گفت
–اره خب اومممم اینا فقط یه جورایی راجبه رشته ای که من میخونم و دوسش داشتم از بچگی روی اون دیوار ها کار کردم
لیام اخمی ریزی کرد که نشونه ی دقت کردنش بود و به اون نوشته ها بیشتر خیره شد
-خب این چیه که تو میخونی ؟ یه جور ریاضی عه ؟
زین روی صندلی میزش نشست و گفت –من ساخت و ساز میخونم (عمران)
لیام آهانی گفت و از دیوار ها چشم برداشت و روی مبل نشست
-زین یعنی قصد داری شرکتی بزنی و توش ...
زین با لحن هیجان زده ای گفت –راستش من نمیدونم ولی هر چیز که فرصتش پیش بیاد رو گمونم امتحان کنم !
لیام ابرویی بالا انداخت و گفت
-پسر لطفا بذار آدم یه جمله ی کامل بهت بگه قبل اینکه جواب بدی !
لیام کاملا قصد شوخی داشت و زین متوجه این شد لباشو داخل دهنش کشید و با صدا بیرون فرستاد لیام خنده ای بلند کرد . اون واقعا فراموش کرد برای چند دقیقه که باید این پسر روبه روش رو در جریان از دست دادنش خونش بذاره و فقط حس کرد برای یه صحبت گرم اونجاست
زین خستگی لیام رو پشت خنده ش حس کرد و گفت –من میدونم که از صبح فرسایش داشتی فقط میخوام چندتا سوال بپرسم همین
لیام خنده شو خورد و به زین خیره شد قدردانی رو تو رنگ طلایی چشمای زین میتونست ببینه و این حس خوبی داشت
![](https://img.wattpad.com/cover/102638538-288-k386752.jpg)
YOU ARE READING
Never Again [Ziam]
Fanfiction- when ? - I don't know - maybe later ? -No, never again ------------- - didn't you say never again? - No , not gonna lose you again - but no , never again! **** -کی ؟ - نمیدونم - شاید بعدا ؟ - نه ، هیچوقت دیگه ---------- - مگه نگفتی هیچوقت دیگه...
chapter 6
Start from the beginning