Chapter 26 -P2

3.1K 416 33
                                    


ما شروع كرديم از پله ها بالا رفتيم و به طبقه دوم رسيديم و هري توي پله ها منو با زور مي كشيد.

طبقه دوم خلوت تر بود و موسيقي از طبقه پايين ميوند ولي صداش كمتر بود.
متوجه شدن كه اين طبقه پر از همين مرداي سِويجْ بود(اسم مردهاي اين كلاب) كه همين كت هري رو پوشيده بودن و زن هايي كه اونجا بودن نيمه لخت بودن.

هري كار خوبي نكرد و چشماشو روي اين زنا نگه داشت و قايمشون نكرد و من چشمامو چرخوندم(به تو چه مگه دوست دخترشي؟!)
من به اطرافم توجه كردم و فهميدم كه ميز هاي بار اين طبقه گرون تره و يه استخر اخر اين طبقه وجود داره.

جاي رقص اينجا كوچيك تره ولي به اندازه طبقه پايين شلوغه
با اين كه اينجا بوي خنده داري ميومد من اصلا دوست نداشتم بدونم اين بوي چيه.

من دست هري رو روي بازوم حس كردم و اون منو به سمت يه گروه مرد برد كه يه ليوان نوشيدني دستشون بود كه يه سيگار هاي عجيب غريبي داشتن.

وقتي به ميز رسيديم همه مرد ها سرشونو بالا گرفتن و شروع كردن به داد زدن

"استايلز.اي احمق .بالاخره برگشتي!!"

يه مرد با ريش بلند و موي چرب گفت
دماغ من چين خورد به خاطر قيافش.

"اره گفتم بيام اينجا و يه نگاهي بهتون بندازم"

هري گفت و طبقه رو نگاه كرد و مچش هنوز با قدرت روي بازوم بود
دستم داشت بي حس ميشد ولي اهميت نمي دادم چون به طور وحشتناكي ترسيده بودم.

"اين ديگه چيه؟! تو هر هفته ميومدي!"

يه مو طلايي از ته ميز گفت . قيافش خوب بود و موهاش تميز بود و صورتشو اصلاح كرده بود ولي بعضي از قسمت هاي صورتش زخمي بودن.فكر كنم كلا اين اتفاق براي همه توي اين بار افتاده.

"بايد يه كارايي رو انجام ميدادم."

هري گفت و سرشو چرخوند تا منو نگاه كنه.
من بالا رو نگاه كردم و فهميدم همه دارن بهم نگاه مي كنن و من صورتم مثله گوجه فرنگي قرمز شد.

"خب كيو اينجا داريم؟!"

نزديك ترين مردي كه ديدم اينو گفت
حالت موهاش به سمت عقب بود كه صورتش كامل معلوم بود.
من به هري نگاه كردم و اون سرشو تكون داد و نيشخند زد و من مي ترسيدم با اون مردها حرف بزنم

"اسم من ....ارا...ارابلاست."

اين قدر ترسيده بودم كه حتي سرمم بالا نگرفتم.

"چه اسم قشنگي براي دختر قشنگي."

اون مو بلوند گفت و من از ترس داشتم ميلرزيدم و حس كردم هري خنديد و كمرمو گرفت.

"اون حتي فاميلي قشنگ تري داره."

هري گفت و من سرمو بالا كردم و بهش نگاه كردم.چ طور جرئت كرد.!اون بهم پوزخند زد و دوباره به ميز نگاه كرد.

Excessive | CompleteWhere stories live. Discover now