با این اشک فلیکس که تمام مدت داشت ناله و گریه می کرد ، ساکت شد  .

میدونست بعد از این رابطه ی اجباری فلیکس ازش متنفر میشه .. میدونست فلیکسش بدون امادگی و روان کننده چقدر درد می کشه ولی نمی تونست جلوی خودش رو بگیره می خواست با در اوردن صدای ناله های فلیکس به تمام مردم ساختمون بفهمونه که این پسر فقط مال خودشه .. میخواست به اون اقای کانگ هوسباز گوشزد کنه به فلیکسش نزدیک نشه ولی ایا این راه درستی بود برای اثبات تمام این ها ؟

وقتی حس کرد کمرش از درد داره می شکنه ، برای چند ثانیه دست از حرکت کشید ولی بعدش دوباره جون گرفت و اینبار محکم تر می کوبید تا صدای جیغ و التماس های فلیکس به گوش همه برسه .

با حرکت دوباره هیونجین اشکی ریخت و یکبار دیگه ناله های از سر درد جسمی و روحی و حتی کمی لذت رو سر داد : اه اه .. ول .. ولم کن .. اه .. اهههه .. هین .. اهه .. هق هق .. اه اه اه .. هق هق .

چند وقت بود صدای ناله های فلیکس توی گوشش نپیچیده بود ؟ نه سال ؟ ده سال ؟

نمیدونست .. فقط یه چیز رو می دونست .. اونم این بود که توی تمام این نه سال جدایی دیر انزالی گرفته بود هیچ وقت جوابش رو از هیچ دکتری و حتی خودش به عنوان یک دکتر ، نگرفته بود تا اینکه امشب جوابش رو گرفت ..

دوای دیر انزالی هیونجین توی این نه سال نپیچیدن صدای ناله های فلیکس توی گوشش بود .. چرا که دقیقا سر 30 دقیقه ارضا شد و تمام کام شیری رنگ و تلخش رو ، رو و توی باسن فلیکس تخلیه کرد .

با ریختن اخرین قطره ی کام ، فلیکس رو که کاملا بی حال شده بود رو به کمر خوابوند و با دیدن عضو نیمه تحریک شده اش ، با خوشحالی توی ذهنش خندید چرا که این رو پای لذت و علاقه ی فلیکسش میذاشت .

فلیکس با چشمانی خمار و دهنی نیمه باز به هیونجین نگاه کرد و مدام اشک میریخت .

هیونجین بدون اهمیت به حالت چهره اش ، دستش رو دور دیکش حلقه کرد و شروع به ارضا کردنش کرد .

لب گزید تا حالتی توی بدنش ایجاد نکنه ولی با قرار گرفتن دست دیگه ی هیونجین روی بیضه هاش و مالیدنشون ، موفق نشد چرا که کمرش کاملا بدون اراده اش قوسی برداشت و از مبل جدا شد .

هیونجین خوشحال از این اتفاق سرعت دستش رو دور دیک خیس از پریکام فلیکس بیشتر کرد و بعد از چند دقیقه بین دست هاش رو مایعی سفید رنگ پر کرد .

فلیکس برای یک لحظه حس کرد تمام کمر درد هایی که توی این نه سال میگرفته خوب شده چرا که اون هیچ وقت نه سکسی رو تجربه کرد در نبود هیونجین و نه حتی خود ارضایی کرد .

اروم از روی فلیکس بلند شد و تا سوراخش رو بررسی کنه ... فلیکس خنده ای توام با گریه کرد و لب زد : از الان دیگه باید بهت بگم خیانت کار اشغال متجاوز .

Wait for me ^hyunlix^Where stories live. Discover now