تمام همسایه ها با تعجب به هیونجین و فلیکس که مدام اشک می ریخت نگاه کردن .

همسر اقای کانگ لب زد : دکتر هوانگ حتما برید خودتون رو به دکتر نشو ...

با دادی که هیونجین زد ترسیده عقب رفت و ساکت شد : خفه شو .

هیونجین عصبی در خونه اش رو کوبید و فلیکس رو مثل یه گونی برنج با یقه گرفت و به سمت پذیرایی رفت .

با رسیدن به مبل سه نفره ، وحشیانه پرتش کرد و به محض دراز کش شدن فلیکس روی رون هاش نشست .

یک دستش رو به گردن فلیکس که با چشم های ترسیده بهش نگاه می کرد رسوند و با دست دیگه شروع  کرد به اسپنک کردن دستاش و کناره های رونش : برای چی با این سر و وضع از جلو در رد شدی ؟ میخواستی چی رو ثابت کنی ؟

با نگرافتن جواب از فلیکس ، سیلی نسبتا ارومی با پشت دست به لبای سرخش زد و با داد گفت : حرف بزن .. تا الان که خوب داشتی زبون درازی می کردی .. چرا الان لال شدی ؟ هاااا ؟ حرف بزنننننن .

فلیکس ترسیده و البته از درد دست و پا و دهنش ، هقی زد و به همسرش نگاه کرد .

هیونجین پوزخندی زد و گفت : جواب نمیدی نه ؟ فکر کنم دوباره باید بهت یاد اوری کنم تو ماله کی هستی لی فلیکس .

با اتمام حرفش ، روی زانو هاش بلند شد و فلیکس رو توی یه حرکت به شکم روی مبل خوابوند .

رکابی لیمویی رنگش رو که همین حالا هم کمی بالا رفته بود ، تا روی شونه هاش بالا داد و به باسن سفید فلیکس خیره شد .

فلیکس با گریه سر برگردوند تا به هیونجین بگه که فقط بخاطر اینکه دوباره جذبش بشه اینکار رو کرده .. میخواست بهش بگه که به سونگمین حسودی کرده و می خواد کاری کنه که اغوا بشه و دوباره بهش عشق بورزه ولی هیونجین با داد لب زد : حرف بزنی بلایی سرت میارم که مرغای هوا به حالت گریه کنن .

لب پایینش رو بین دوتا دندون هاش گرفت و هقی زد ..

هیونجین بدون هیچ رحمی شلوارش رو از پاهاش خارج کرد و کاملا روی فلیکس دراز کشید .

با قرار گرفتن عضو تحریک شده ی هیونجین بین پاهاش ، هینی از ترس کشید و لب زد : هیونجین .. هیونجین تو رو خدا .. غلط کردم ... هیونجین .. هیونجین بسه .. ببخشید .. هیونجین ... اههههه .

با ورود وحشیانه ی هیونجین ، دسته های مبل رو محکم توی مشت گرفت و جیغ بلندی کشید .

هیونجین عصبی از تقلای فلیکس و این سکسی که برای هردوشون حکم تجاوز رو داشت ولی از لحاظ قانونی بدون ایراد بود ، شروع به ضربه زدن کرد .

با هر ضربه فلیکس حس می کرد الانه که شکمش پاره بشه و سوراخش از هم بپاشه ..

همانطور که روی فلیکس دراز کشیده بود و ضربه های اروم ولی محکم به سوراخش می زد ، اشکی ریخت که تا روی صورت فلیکس ادامه پیدا کرد .

Wait for me ^hyunlix^Where stories live. Discover now