فلیکس با چشمای پر از اشک از اتاق بیرون اومد و گفت : یع .. یعنی .. فق ..فقط بخاطر اینکه عاشق بابای هیونجینی نذاشتی من باهاش باشم ؟
لارا با عصبانیت نگاهش رو به مینهو داد و با دندون های جفت شده گفت : قرار نبود چیزی از این ماجرا بفهمه .
مینهو از پله ها بالا رفت و گفت : همه چیزو برات توضیح میدم فلیکس .
فلیکس نگاه پر از اشکش رو به مینهو داد و گفت : الان توضیح تو ... هیونجین منو بهم برمیگردونه ؟ دست نخورده بودنم توسط دوست اشغال تورو بهم برمیگردونه ؟
مینهو اهی کشید و گفت : همه چیزو درست میکنم فلیکس خب ؟ همه چیزو .
فلیکس نگاهش رو به مادرش که با لبخند بدجنسی بهش نگاه میکنه داد و گفت : میخوای کمک کنی ؟
مینهو سرش رو تکون داد و گفت : اره .
فلیکس صداش رو پایین اورد تا به گوش مادرش نرسه : برام خونه پیدا کن ... میخوام برم از اینجا .
مینهو زیر چشمی به مادرش نگاه کرد و گفت : باشه .
اشکی از هردوتا چشمم فلیکس چکید . نگاهش رو به مادرش داد و گفت : کاری میکنم دیدنم ارزوت بشه .
لارا برای یه لحظه واقعا ترسید که فلیکس رو از دست بده . خواست چیزی بگه که مینهو با صدای بلند گفت : بهتره دهنتو ببندی .
فلیکس به سمت مینهو برگشت و گفت : باید حرف بزنیم .
مینهو اروم سرش رو بالا و پایین کرد و پشت فلیکس راه افتاد و به سمت اتاق برادرش رفت .
فلیکس روی تخت نشست و گفت : از همین امروز میخوام از این خونه برم .
مینهو با اخم گفت : من توی سه روز نمیتونم خونه پیدا کنم .
فلیکس بدون نگاه کردن به برادرش گفت : توی این مدت میرم خونه ی جیسونگ ... نمیتونم دیگه اینجا بمونم .
مینهو سرش رو بالا و پایین کرد و گفت : پس اماده شو میبرمت خونه ی جیسونگ و بعدش میرم دنبال خونه ... وسایلت رو کامل جمع کن .
فلیکس با ناراحتی گفت : برام کار نیمه وقت پیدا کن .
مینهو اخمی کرد و گفت : دیونه شدی ؟ این همه پول داریم بعد تو میخوای بری کار کنی ؟ خودم هرماه 10 میلیون وون میریزم به حسابت .. هرچی نباشه توعم از شرکت بابا سهم داری .
فلیکس اروم سرش رو بالا و پایین کرد .
از روی تخت بلند شد و چمدونش رو از زیر تخت بیرون کشید .
تمام لباس ها و وسایلی که نیاز داشت رو داخل 5 تا چمدون جا داد و به کمک مینهو از پله ها پایین برد .
لارا بادیدن این 5 تا چمدون با سرعت به سمت فلیکس اومد و گفت : کجا ؟
فلیکس خواست حرفی بزنه که مینهو گفت : مگه نمیخوای دیگه هیونجین رو نبینه ؟
لارا مکثی کرد و هیچی نگفت .
مینهو ادامه داد : دارم میفرستمش امریکا .. واسه همیشه .. راضی شدی ؟
لارا لبخندی زد و گفت : تصمیم عاقلانه ای گرفتی پسرکم .
به سمت فلیکس رفت و خواست بغلش کنه که فلیکس دوتا از چمدون ها رو به راه انداخت و از جفتش رد شد .
لارا از عصبانیت حسابی سرخ شد ..
خطاب به مینهو گفت : مطمئن باش که سوار هواپیما میشه .
مینهو اهمیتی نداد و سه تا چمدون دیگه رو به راه انداخت و از خونه خارج شد .
فلیکس صندوق ماشینش رو باز کرد و چمدون ها رو به زور داخلش گذاشت .
سه تا چمدون بعدی که دست مینهو بودن رو وارد عقب ماشینش کرد و خطاب به مینهو گفت : سوار شو تا باهم بریم دنبال خونه .
مینهو سرش رو بالا و پایین کرد و به سمت صندلی کمک راننده رفت .
فلیکس هم به سمت صندلی راننده رفت و سوار شد و ماشین رو راه انداخت .
به محض خارج شدن از خونه ، مینهو gps ماشین رو روشن کرد و ادرس خونه ی جیسونگ رو بهش داد .
فلیکس گوشیش رو از توی شلوارش در اورد و شماره ی جیسونگ رو گرفت .
بعد از 2 تا بوق صدای جیسونگ رو شنید : سلام پسرم .
فلیکس لبخندی زد و گفت : جیسونگ .. خوبی ؟
فلیکس برای راحتی ، گوشی رو روی اسپیکر گذاشت .
جیسونگ با خنده گفت : از موقعی که با مینهو کات کردم عالیم .. تو چطوری ؟
فلیکس نگاهش رو به مینهو داد و با دیدن چهره ی عصبیش پوزخندی زد و گفت : منم بد نیستم ... جیسونگ جا واسه یه نفر توی خونه ات داری ؟
جیسونگ که از تمامی اتفاقات خونه ی مینهو خبر دار بود گفت : اگر تو باشی معلومه که دارم عزیزم .
فلیکس لبخندی زد و گفت : پس من تا ده دقیقه دیگه خونتم .
جیسونگ جیغ بلندی کشید و گفت : عالییییییییییییییییییییییییییییییههههههههههههه ... فقط ادرس خونه رو داری ؟
فلیکس لبخندی زد و گفت : اره مینهو وارد gps کرده .
جیسونگ مکثی کرد و گفت : اون گاوم داره میاد ؟
مینهو که به شدن امپر اعصابش بالا رفته بود گفت : دارم صدای نحستو میشنوم جیسونگ .
جیسونگ خنده ای کرد و گفت : خیلیم عالی ..
فلیکس لبخدی زد و گفت : پس میبینمت .
جیسونگ با خوشحالی گفت : البتههههه .. فقط مینهو رو نیار بالا .
فلیکس نگاه خندونش رو به مینهو داد و گفت : باشه .. فعلا .
جیسونگ : بای بای .
مینهو تکیه اش رو به صندلی داد و اهی کشید .
فلیکس ادم فضولی نبود ولی دوست داشت بدونه چرا این دوتا باهم کات کردن ... هر چند که این کار همیشه اشون بود .
🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰
های کیوتی های من .
دلم واستون تنگ شده بود .
ووت برای آپ پارت بعد ۲۵۰ تا کل ووت های فیکشن
YOU ARE READING
Wait for me ^hyunlix^
Fanfictionکاپل ها : Hyunlix _ hyunmin _ Minsung _ 2chan ژانر : romance _ dark _ smut روزهای آپ : دو شنبه ها
part4
Start from the beginning
