لینا همونطور که سر پسرش رو باند پیچی میکرد گفت : شاید داری اشتباه میکنی عزیزم .
هیونجین با عصبانیت از روی مبل بلند شد و گفت : نه اشتباه نمیکنم .. اون شاگردمه ... اون دانشجوی دانشگاهیه که تو رییسشی بابا چرا خودت چک نمیکنی ؟
سیوان نگاهش رو از چشمای گریون هیونجین گرفت و گفت : باشه پسرم .. حق با توعه ... میخوای اخراجش کنم ؟
هیونجین سریع و تند گفت : نه ... میخوام پیش خودم باشه .. میخوام هر روز ببینمش ...
لینا اهی کشید و گفت : هیونجین ... اینطوری اسیب میبینی .
هیونجین سری تکون داد و گفت : نه .. با دیدنش قلبم اروم میشه ... نمیخوام دوباره از دستش بدم .
سیوان با لحن ناراحتی گفت : پس سونگمین چی ؟
هیونجین با عجله گفت : سونگمین فقط سکس پارتنر من بوده برای فراموش کردن فلیکس .
لینا با اخم گفت : چی میگی هیونجین ؟ تو باهاش قرار ازدواج گذاشتی ... بعد الان داری میگی سکس پارتنرته ؟
ازدواجم با سونگمین مال قبل از دیدن دوباره ی فلیکسه ...
سیوان با عصبانیت گفت : مگه نمیگفتی اون خیانت کاره ، پس چرا میخوای کسی که 9 سال بخاطرش زجر کشیدی رو پیش خودت نگه داری ؟
هیونجین با داد گفت : واسه انتقام ... میخوام تاوان این 9 سال سختی که من کشیدم و اون توی یه کشور دیگه داشت خوش و بش میکرد با اون دوست پسر عوضیش رو پس بده .
لینا با گیجی به همسرش نگاه کرد و دوباره نگاهش رو به پسرش داد و گفت : چی داری میگی هیونجین ؟ اولش میگی نمیخوای دوباره از دستش بدی ... حالاهم داری میگی واسه انتقام ؟
هیونجین نگاهش رو به مادرش داد و گفت : میخوام جفتم باشه تا حرصش بدم ... تا اشکاش رو ببینم و هق هق هاش رو بشنوم ... میخوام ازارش بدم جوری که از زندگی زده بشه .
لینا که فلیکس و خانواده اش رو میشناخت ، با ناراحتی گفت : تو مطمئنی فلیکس بهت خیانت کرده ؟
توکه میدونی مادر فلیکس نامزد پدرت بوده و با خانواده ی ما مشکل داشته و داره ... مطمئنی از خیانت فلیکس ؟
هیونجین پوزخندی زد و گفت : خودم دیدم رفت توی اون هتل لعنتی .
سیوان با اخم گفت : فقط دیدی رفته توی هتل ؟ شاید با داداشش قرار داشته .
هیونجین خنده ای کرد و گفت : اهان بعد بخاطر داداشش با لباسای بهم ریخته و لنگ لنگان میاد بیرون ؟
لینا با عصبانیت روی مبل نسشت و گفت : همین الان همه چیزو واسه من توضیح میدی ... 9 سال پیش ازت پرسیدم چته هیچی نگفتی منم گفتم شکست خوردی حرفی نزدم ولی الان درست بهم میگی دقیقا 9 سال پیش چی شد ؟ چرا تو و فلیکس که اینقدر واسه هم جون می دادید ، یدفعه گند زدید به رابطتتون ...
YOU ARE READING
Wait for me ^hyunlix^
Fanfictionکاپل ها : Hyunlix _ hyunmin _ Minsung _ 2chan ژانر : romance _ dark _ smut روزهای آپ : دو شنبه ها
part4
Start from the beginning
