شماره 17 رو زد و ایستاد .

با صدای دینگ ، اسانسور ایستاد .

مینهو خودش رو توی ایینه مرتب کرد و گفت : خفت میکنم جیسونگ من .

از اسانسور بیرون زد و به سمت واحد جیسونگ رفت .

پوزخندی زد و گفت : امیدوارم فقط حموم نباشی چون روز سختی پیش روته عزیزم .

رمز در که تاریخ تولد خودش بود رو وارد کرد و در باز شد .

پوزخندی زد و گفت : عاشقتم که هیچ وقت عوضش نمیکنی .

وارد خونه شد . کفشاش رو در اورد و با دمپایی های مخصوص خودش عوضشون کرد .

خواست جیسونگ رو صدا بزنه که متوجه خندش شد .

به سمت اتاق خواب رفت . جیسونگ رو دید که پشت به در اتاق ، کاملا لخته و داره برای خودش لباس انتخاب میکنه تا بره حموم .

جیسونگ با خنده گفت : واقعا ؟ بیخیال بابا ... وای شوخی میکنی دیگه ؟ ... نه بابا باهاش بهم زدم میخوای بیام با تو ؟

و شروع به بلند خندیدن کرد .

مینهو با اعصابی داغون به سمتش رفت و گوشی رو از دستاش بیرون کشید .

جیسونگ ترسیده به سمتش برگشت و با دیدن مینهو گفت : داری چه غلطی میکنی ؟

مینهو نگاهش رو به موبایل جیسونگ داد و خطاب به شخص پشت تلفن گفت : ببین هرزه اون داره چرت و پرت میگه ..  دفعه ی اخرت باشه ببینم  داری باهاش حرف میزنی فهمیدی احمقه اشغال ؟

فلیکس با خنده ی غمگینی گفت : فهمیدم هیونگ .

مینهو با شنیدن صدای فلیکس ، نگاهش رو به اسکرین گوشی جیسونگ داد و با دیدن اسم فلیکس روی صفحه اخماش از ناراحتی و تعجب توی هم رفت .

جیسونگ مشتی به شکم مینهو زد و گفت : خیلی اشغالی .

گوشی رو از مینهو گرفت و گفت : فلیکس .. عزیزم خوبی ؟

فلیکس یاد حسودی های هیونجین افتاد و گفت : خوبم جیسونگ .. باید قطع کنم امروز خیلی کار دارم .

جیسونگ از لحن بغض دارش متوجه ناراحتیش شد .

با لحن غمگینی گفت : متاسفم عزیزم .. برو مزاحمت نمیشم .

فلیکس لبخندی زد و گفت : مواظب مینهو باش .. خدانگهدار .

جیسونگ بیخیال نسب به لخت بودنش ، به سمت اشپزخونه رفت و با فلیکس خداحافظی کرد .

گوشی رو روی اپن گذاشت و بدون توجه به مینهو به سمت حموم رفت .

مینهو به سمتش رفت و گفت : جیسونگ ... از کی با فلیکس در ارتباطی ؟

جیسونگ با عصبانیت به سمتش برگشت و گفت : ارتباطات من به توچه فضول ؟

مینهو با داد گفت : یه لحظه صبر کن حرف بزنیم .

Wait for me ^hyunlix^Where stories live. Discover now