جیوون : مارک ... مارک یکی داره میاد .
بیخیال بدن فلیکس شد و به سمت درب وردی رفت و گفت : هنوز کارمون تموم نشده .
و همراه با دوستاش از دستشویی خارج شد .
با رفتن مارک و دوستاش ، زانوهاش سست کرد و روی زمین نشست .
دستش رو دور بدنش پیچید و شروع به بلند گریه کردن کرد .
.
با اتمام کلاس ، به سمت دستشویی رفت تا ابی به صورتش بزنه و خودش رو اروم کنه .
با رسیدن به دستشویی ، نگاهش رو به پسری که نیمه لخت دم یکی از اتاقک ها نشسته و گریه میکرد داد .
به سمت پسرک برگشت و با دیدن فلیکس ، چشماش از حدقه بیرون زد .
میخواست با عجله به سمتش بره و ازش بپرسه چه اتفاقی براش افتاده ولی لعنت به گذشته ای که توش گیر کرده بود .
به عنوان یه استاد به سمت لیکس رفت و جلوش نشست .
با نشستن فردی جلوش ، ترسیده خودش رو عقب کشید و نگاهش رو به مرد مقابلش داد .
با دیدن هیونجین ، نفس لرزونی کشید .
روی زانوهاش بلند شد و خودش رو توی بغل هیونجین انداخت و دستش رو دور گردنش حلقه کرد .
هیونجین با شوک به هیکل ظریفش نگاه کرد و گفت : چی شده ؟
فلیکس جوابی نداد .
خودش رو بیشتر به هیونجین چسبوند و پیشونیش رو به گردن هیونجین تکیه داد و شروع به هق هق زدن کرد .
با شنیدن هق هق های فلیکس ، خواه نا خواه اشک توی چشماش جمع شد .
دستش رو دور کمر فلیکس گذاشت و گفت : چی شده ؟
فلیکس بازم جوابی نداد .
هیونجین با داد گفت : میگم چته ؟ چرا لباست بازه ؟
با دادی که هیونجین زد بدنش شروع به لرزیدن کرد .
سریع از توی بغل هیونجین بیرون اومد و نگاه ترسیده اش رو بهش داد .
هیونجین نگاهی به چشمای ترسیده اش انداخت اما کبودی که روی گردن سفیدش نمایان شده بود ، باعث شد نگاهش از چشمای فلیکس به گردنش سوق پیدا کنه .
با اخم های تو هم رفته ، چونه ی فلیکس رو محکم گرفت و سرش رو به سمت مخالف کج کرد .
با چشمای به خون نشسته گفت : کی اینکارو باهات کرده ؟
فلیکس با صدای بغض دار گفت : هیچ کس .
هیونجین چونه اش رو سفت چسبید و سرش رو به سمت خودش برگردوند و با دندونها جفت شده گفت : میگم کار کی بوده فلیکس ؟
فلیکس توی چشماش نگاه ناراحتی انداخت و گفت : برات مهمه ؟
هیونجین برای چند ثانیه نگاهی بین چشماش رد و بدل کرد .
YOU ARE READING
Wait for me ^hyunlix^
Fanfictionکاپل ها : Hyunlix _ hyunmin _ Minsung _ 2chan ژانر : romance _ dark _ smut روزهای آپ : دو شنبه ها
part2
Start from the beginning
