S 2 _ (6)Hong Joo

1K 210 473
                                    

🌟ووت و کامنت فراموش نشه ❤❤

❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇

(جانگ کوک)

با شنیدن صدای هونگ جو که اروم اسمم رو صدا میزد سعی کردم محکم تر چشمام رو روی هم فشار بدم ، مسخره بود ولی حتی با شنیدن صداش که واقعیت رو فریاد میزد دوست داشتم همه اینا یه خواب باشه و الان کنار نامجون از خواب بیدار بشم ..... واقعا کاش همش یه خواب بود ، یه خواب که از توهمات تاریکم ناشی میشد ......

اروم چشمام رو باز کردم و نور مهتابی بالای سرم بیرحمانه چشمام رو سوزوند و وادارم کرد به سرعت برای محافطت از بیناییمم که شده دوباره ببندمشون

_ عیبی نداره الان چشمات به نورشون عادت میکنه .... بلند شو خیلی وقت نداریم

با تعجب بلند شدم و لای چشمم رو باز کردم .... راست میگفت الان تحمل اون نور مسخره که بالای تختامون بود راحت تر شده بود .

+ چرا وقت نداریم ؟ چی شده ؟

_ امروزکه خدمتکار اومد گفت ارباب ظهر میاد ، نمیدونم ظهر کی میشه چون ما حتی یه ساعت فاکی هم نداریم ولی میدونم از حرفش خیلی گذشته و تو هیچی یاد نگرفتی هنوز .

با ناراحتی سرم رو پایین انداختم ، یعنی باید شروع میکردم و همون طوری برخورد میکردم که اون میگفت ؟ اروم دستان رو مشت کردم ، شاید اینطور قدرتم بیشتر میشد و شجاع تر میشدم ..... من چاره ای نداشتم وگرنه هونگ جو و بونگ سو اذیت میشدن .

اروم بلند شدم و نگاه منتطرم رو بهش دوختم .

+ از کجا باید شروع کنیم ؟

چشماش شرمنده بود ولی دستم رو گرفت و به طرف ظرف غذای فلزی گوشه اتاق برد .

_ اونا چیز سختی نمیخوان فقط مثل یه ..... مثل یه

+ مثل یه سگ رفتار کنم

وقتی لکنتش رو دیدم خودم ادامش دادم ، من قبولش کرده بودم ، قبول کرده بودم یه قربانی باشم تا کسایی که دوسشون دارم در امان بمونن .

با شک سر تکون داد و به ظرفای غذای کنار هم اشاره کرد.

_ هیچ وقت داخل خونه حق نداری لباسی غیر از اونا بپوشی ، مگه داخل اتاق شکنجه که باید کاملا لخت باشی یا داخل اتاق که احازه داری این لباس بلند سفید رو تنت کنی .... این قانون جدیدی بود که خدمتکار امروز گفت ...... فک کنم حق با تو بود قراره بعد از یکسال بالاخره از زیرزمین برم بیرون و ببینم کجام .

کنار ظرف غذا نشست و با دست کنار خودش اشاره کرد .

_ نباید رو پات وایسی فقط چهار دست و پا راه میری ، حرف نمیزنی فقط سعی میکنی صدای خر خر در بیاری یا اگر بلدی صدای سگ در بیاری ، هرچی گفتن رو هم انجام میدی ، غذا خوردنتم که باید مثل یه حیوون باشه ، چهاردست و پا یکم دستات رو پایین میاری تا به ظرف نزدیک تر بشی و از دستت استفاده نمیکنی ..... یا وسیله ی دیگه

Love or hate?!Where stories live. Discover now