«تهیونگ »
از پنجره به باغ بزرگ عمارت نگاه کردم ، هنوز با وجود گلهای رنگارنگ و درختای سرسبز داخلش وحشتناک به نظر میومد .
هنوز توی این خونه صدای جیغای و التماسای مادرم شنیده میشد ، انگار باد و خاطرات با هم دست به یکی کرده بودن تا منو به جنون برسونن.
با شنیدن دوباره صدای جیمین توجهم بهش جلب شد ، از زمانی که برگشته بودیم خونه ، مدام اینطرف و اونطرف میرفت و برای خودش کلمات نامعلوم زیر لب میگفت .
+ حالت خوبه ، معلوم هست چت شده ؟
عصبی موهاش رو بهم ریخت .
_لعنتی مطمئینم این اسم رو شنیدم ، جئون جانگ کوک ، اونم نه یه بار ، پس چرا یادم نمیاد کجا .
منم به نظرم اسمش اشنا بود ولی تشابه اسمی یه چیز عادی به حساب میومد و جیمین سربه هوا رو هیچ وقت همچین چیزایی کنجکاو نمیکرد ،پس چش بود؟
+ بنظرم یکم زیادی روی این پسر حسا.....
با صدای گوشی جیمین و پروازش به سمت اون حرفم نصفه موند ، مثل همیشه وقتی ذهن جیمین رو چیزی مشغول کنه شنیدن حرفای من اخرین چیزیه که میخواد .
با دیدن کارای جیمین منم برای جالب شده بود قصیه چیه واسه همین تا حد امکان گوشهام رو تیز کردم .
_خوب چی پیدا کردی ؟
.
_چی نه امکان نداره ، برام بفرست ببینم .
و بعد گوشیش رو قطع کرد و به سمت لپتابش هجوم برد .
+ چیشد به نتیجه ای رسیدی پلیس مخفی جذاب من ؟
با دیدن صفحه چشماش گرد شد .
_باید خودت ببینی ته ته .
با دیدن واکنشش دیگه اصلا نمیتونستم خودم رو عادی نشون بدم ، مگن اون پسر کی بود که چشمای جیمین با فهمیدنش چهاتا شده بود ؟
با بیشترین سرعت خودم رو به جیمین رسوندم و کنارش روی مبل جا گرفتم .
_ ببین جئون جانگ کوک تو مدرسه ما درس میخونه ، همونی که همیشه رتبه اول کلاس ب بود و همشون شاکی بودن که چرا کسی که اصلا نیست و مجازی درس میخونه تو رتبه بندی با اونا باشه و نفر اول بشه .
خمیازه مصلحتی کشیدم و خودم رو به بی حوصلگی زدم .
+ افرین چیم چیم ، تونستی شاگرد مرموز مدرسه که مجازی درس میخوند رو شناسایی کنی ، واقعا نمیدونستم اینقد به بچه های مدرسه و رتبه هاشون علاقه مندی ....
با برخورد محکم دست جیمین به پشت گردنم بقیه حرفم رو خوردم .
_احمق هنوز اونو یادت نیومده ؟
توی گروه مدرسه اسم جانگ کوک رو سرچ کرد و ویدیو هایی تقریبا مربوط به دو سال پیش بالا اورد .
![](https://img.wattpad.com/cover/219919431-288-k168249.jpg)
YOU ARE READING
Love or hate?!
Fanfiction🥀 زندگی یه بازی پیچیدست ، بازی که هر لحظه امکان برد و باخت توش وجود داره و حتی به جانگ کوک پسر بچه ای که به امید فرار از قلدرای توی مدرسه یا پیدا کردن اینده روشن تر از خونه دور شده رحم نمیکنه . 🔪 تو این دنیای سیاه که هر کس با هیولای درون خودش برا...