⭐ووت فراموش نشه⭐✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳✳
(جانگ کوک)
دستشویی خیلی کوچیک و ساکت بود ، به اندازه که حتی یه صدای کوچیک داخلش بلند شنیده میشد ولی از خوش شانسی ما این ساعت کلاسی تو طبقه دوم تشکیل نمیشد .
جیمین دستش رو توی شلوارم برد و سعی داشت هین بوسیدن تحریکم کنه و من انرژی کمی که برام مونده بود رو جمع کردم و با گرفتن مچ دستش مانعش شدم .
+نکن جیمین ، تو مدرسه نه ، لو میریم .
_مگه یادت رفته شرط رو باختی هانی؟
بعد از گفتن حرفش گاز ریزی از گوشم گرفت و با خنده گوشم رو بوسید .
_ فقط باید سعی کنی صدایی ازت در نیاد وگرنه همون طور که خودت گفتی واقعا لو میریم .
+با بلو جاب نمیشه شرط رو پرداخت کرد.
عضوم رو توی دستش گرفت و اروم فشار داد.
_ نوچ .
خودمم نمیخواستم بیشتر از این جلوش رو بگیرم چون داشتم از این گرمایی که تو وجودم پخش شده بود لذت میبردم برای همین خودم رو تسلیمش کردم .
من که به هر حال نمیتونستم منصرفش کنم پس چرا با مخالفت همه چیزی رو به خودم تلخ تر میکردم .
جیمین اروم دکمه شلوارم رو باز کرد و اون رو روی زمین انداخت .
_چه پوزیشنی دوست داری ؟
از حرفش اونم توی اون زمان خندم گرفته بود
+آروم ، سریع و بدون درد لطفا .
لبخندی زد و اروم لبم رو بوسید
_ ای به چشم ، پس برگرد.
با تعجب بهش نگاه کردم .
+پس بقیش چی نمیخوای بقیه لباسام رو در بیارم یا اصلا خودت نمیخوای لباسات رو در بیاری .
با شنیدن حرفم بلند شروع به خندیدن کرد و موهام رو بهم ریخت .
_ نه تازه کار من ، وقتی تو اتاق خواب یا خونه نیستی سکست باید سریع باشه و جوری باید سکس کنی که اگر یهو کسی اومد سریع بتونی خودت رو جمع و جور کنی .
از حرفش لرزه به تنم افتاد و با ترس نگاهش کردم .
+ مگه قراره کسی بیاد ؟ تازه هر کسیم بیاد تا ما به خودمون بیایم همه چیز رو فهمیده اخه کور که نیست .
_ باشه همه چیز رو بفهمه ولی باز بین یکم دیدن با fullHD دیدن فرق هست ، من نمیخوام کسی همه بدنت رو ببینه .
حق به جانب نگاهش کردم و به پایین تنم اشاره کردم .
+ ولی الان که جاهای خصوصیم همه معلوم میشه .
![](https://img.wattpad.com/cover/219919431-288-k168249.jpg)
YOU ARE READING
Love or hate?!
Fanfiction🥀 زندگی یه بازی پیچیدست ، بازی که هر لحظه امکان برد و باخت توش وجود داره و حتی به جانگ کوک پسر بچه ای که به امید فرار از قلدرای توی مدرسه یا پیدا کردن اینده روشن تر از خونه دور شده رحم نمیکنه . 🔪 تو این دنیای سیاه که هر کس با هیولای درون خودش برا...