S 2 _ (7_1)Flying Angels

1.2K 199 355
                                    


سلام بچه ها😊

یه نکته ای رو قبل از شروع پارت بگم که شاید تا حالا خیلیا متوجه شده باشن ولی بعضیا شاید سزش به مشکل بخورن " بچه ها توی کد داستان از اول تو حالا چون داستان بر محور کوکه و نقش اصلی به حساب میاد جاهایی که حرف میزنه رو با " + " نشون میده و بقیه علامتا مثل " _ ، × و.... " برای فرد یا افراد دیگست که دارن حرف میزنن

🌟خوب حالا بریم سراغ پارت جدید 🤓.... امیدوارم دوسش داشته باشید ❤....ووت و کامنت فراموش نشه 🌟

❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇

( هفت سال بعد )

با شنیدن قدمای ارومش برای دوباره دیدنش به سرعت سرش رو بالا گرفت

بوی عطرش تموم اتاق رو پر کرد و اون حریصانه تمام اون بو رو توی ریه هاش کشید .

هنوز اون بو رو دوست داشت و میپرستید ، هنوز با دیدن چهره زیباش توی دلش قند اب میشد ولی از طرفی با دیدن صورت شکستش و ادم مرده توی چشماش حکم نفس کشیدن رو ازش میگرفتن .

اون هم حرف داشت مثل بقیه ولی خودش خوب میدونست هیچ دفاعی برای کارایی که کرده وجود نداره.... اونم درد کشیده بود ولی هر چقدر بیشتر سعی کرد از اون باتلاق فاصله بگیره بیشتر توش غرق شد و اخرین فرصت فرار از اون تباهی رو به کسی داده بود که از بین اون چهار نفر شاید امیدی به زنده موندن و زندگی کردنش وجود داشت

همه چیز اولش از یه اشتباه شروع شد و بعد از اون خودش هم تبدیل به هیولا شد درست مثل ادمای اطرافش ...... اون بخاطر نقطه ضعفش ادمای اطرافش رو از بین برده بود و تا به خودش اومد راه خلاصی از جهنمی که خودش اتیشش رو روشن کرده بود وجود نداشت .

×فقط بیست دقیقه وقت دارید

بی صبرانه با لبخندی که زدنش رو فراموش کرده بود سعی کرد چهره دوستانه تری به خودش بگیره .... البته که خودش میدونست با اون لبخند الکی مثل احمقاست ولی تنها راهش بود .

_ خوب بشین ، شنیدی که فقط بیست دقیقه وقت دارم حرف بزنیم

اون سرش رو پایین انداخت .... حتی نمیخواست به چشمای گناهکار روبروش نگاه کنه و این از همه چیز بیشتر داشت اون گناهکار رو آزارش میداد

_ بهم نگاه کن جانگ کوکا ...

+ چرا گفتی به زور بیارنم ... من نمیخواستم ببینمت ، نه تو نه اون احمقی که چند روز پیش اومد

تهیونگ با شنیدن حرف جانگ کوک لبخندی روی لباش نشست .

_ پس میدونستی اون کیه و از قصد نخواستی ببینیش ، حدس میزدم .

+ اره نمیخوام ببینمتون چون دیدنتون ازارم میده

_ احمق نباش جانگ کوک ...‌ وقت نداریم ، باید با هم حرف بزنیم و برای اخرین دادگاهت یه سری دفاعیه اماده کنیم .... کجای دنیا شده وکیل مجبور شه به زندان باج بده تا به زور موکلش رو بیارن ببینه

Love or hate?!Where stories live. Discover now