S 2 _ (8)You should live

949 178 121
                                    


🌟حتما همین اول ووت و کامنت( مخصوصا زمان خوندن ) فراموش نشه ❤

❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇

کیسه رو محکم تر روی بدنم کشیدم .... اینقدر محکم که زخمام دوباره سر باز کرده بود و آب گرم داشت حتی پوست سالمم رو هم میسوزوند..... درد داشتم ... خیلی درد داشتم .... خون بدنم کف حموم رو قرمز میکرد ..... ولی باز تمیز نمیشد .... جای دستاش نمیرفت .... حتی بوی حال بهم زنشم از روی بدنم نرفته بود.....چرا حس میکردم هنوز چسبندگی کامش روی بدنمه ؟..... چرا تمیز نمیشدم ..... چرا کثافتای روی بدنم رو نمیتونستم پاک کنم .... چرا بوی قوی ترین مواد شوینده بوی این کثافتو از بدنم پاک نمیکرد

آب رو بستم .... بخار حموم داشت خفم میکرد.... پس خیلی وقت بود سعی میکردم این کثافتو تمیز کنم ... چیزی که غیر ممکن بود چون از وجودم سر چشمه میگرفت .... و این هیچ وقت درست نمیشد

بخاطر گرمی محیط سرگیجه گرفته بودم .... آروم با کمک دیوار خودم رو به آینه قدی گوشه حمام رسوندم و سعی کردم با دستم بخار رو از شیشه پاک کنم

چقدر تغییر کرده بودم ..... باورم نمیشد یه روز زیر چشمام اینقدر گود بیفته و لاغر بشم .... به حدی رسیده بودم که هر بار جلوی اینه نمیتونستم باور کنم دارم خودم رو میینم .... حال بهم زن و داغون بودم .... حتی روی بدنم یه جای سالمم نمونده بود .... پس چرا دست از سرم ور نمیداشت ..... چرا تمومش نمیکرد ..

چند وقت گذشته بود ..... اوایل داشتم خوب پیش میرفتم .... ولی هرچقدر بیشتر میگذشت .... تحملم کمتر میشد .... این بیهوش شدنای مسخرم حتی باعث میشدن نفهمم چند وقته توی این خراب شده دارم شکنجه میشم ..... دیگه خسته شدم .... هیچی ازم نمونده ... دیگه... دیگه

+ تو قوی ............. نمیتونی خسته شی ................ حق نداری فقط به خودت فک کنی .............. تو ..... تو نمیتونی زندگی بقیه رو به گند بکشی .... نمی تونی .... تو قوی... باشه ... میتونی تحمل کنی ..... باید تحمل کنی

با حرص به خودم تو آینه نگاه کردم .... داشتم داد میزدم ..... داشتم سر خودم داد میزدم دوباره

خسته بودم ... مهم نبود چقدر دارم سعی میکنم تحمل کنم ... خیلی خسته بودم

آروم روی زمین نشستم .... داشتم خفه میشدم .... بغضم داشت خفم میکرد ... چقدر دیگه باید میشکستم ... چقدر دیگه باید زجه میزدم .... پس چرا این بغض لعنتی نمیشکست ... چرا همه چی تموم نمیشد

+ تو قول داده بودی .... تو گفتی اگر تحمل کنم تموم میشه .... خودت گفتی تموم میشه .. نگفتی ؟.... دیگه نمیکشم ... هونگ جودیگه نمیکشم .... میخوام .... میخوام مثل تو تمومش کنم .... میخوام همون طور که تو خودخواه بودی و منو تنها گذاشتی چشمام رو ببندم و تنهاش بزارم ... ولی نمیتونم هونگ جو ... نمیتونم این بلا رو سرش بیارم .... فقط فکر این که بعد از من چه اتفاقی براش میفته به جنون میکشونتم .... ولی هونگ جو دیگه حتی نمیتونم تو این هوا نفس بکشم .... دارم خفه میشم .... از خودم بدم میاد ... از خودم متنفرم

Love or hate?!Where stories live. Discover now