[ 22: Punish Me ]

3.6K 530 257
                                    

[ Not Afraid Anymore - Halsey ]

زین کلیدو توی قفل چرخوند و درخونشو باز کرد. کفشاشو بدون توجهی از پاهاش در آورد و پرت کرد.

کروات توی گردنشو کمی شل کرد. شقیقه هاش که دزحال حاضر به خاطر سردردش نبض میزدن رو کمی ماساژ داد، اتفاقات دیشب و کمی الکل دلیلش بود.

از دور میتونست صدای خنده های چندنفرو بشنوه و اونها به احتمال خیلی زیاد هری و لویی بودن، افرادی که از زین تقاضای دوساعت مرخصی زودتر گرفته بودن اون هم برای دیدن لیام و پرسیدن حالش.

زین جلوتر رفت و سرجاش ایستاد. از دور میتونست لیام رو ببینه که روی پای هری نشسته و توی بغلش خیلی راحت بنظر میرسه، داره به حرف نه چندان خنده دار اون فرفری میخنده. چهره اش پر از سردی شد و لبشو آروم گوشه ی لبش کشید.

گلوشو صاف کرد و بعد روی  یکی از مبل ها نشست. دید که چشم لیام با دیدنش برق زد ولی اون پسر هیچ اثدامی برای بلند شدن انجام نداد، لویی نیم نگاهی بهش انداخت و هری طبق عادتش موهاشو ریخت پایین و دوباره بالا داد.

لیام " ددی، تو برگشتی! "

لیام ذوق زده گفت و هری به قیافه ی نورانی شدش خندید. اون پسر از هر نظر شبیه خود چندسال پیشش بود و این تمام دلیلی بود که هری باهاش احساس راحتی میکرد و ازش خوشش میومد. لویی چشماشو چرخوند، اصلا روی مود هیچ چیز نبود.

زین توی چشمای لیام خیره شد. سعی کرد با ارتباط چشمی و حالت سرد صورتش بهش بفهمونه که باید بلند شه، این مزخرف بود که اون روبه روی سابش نشسته بود و سابش روی پای یکی دیگه که اون هم یکی از بهترین دوستاش بود. زین میدونست که ارتباط هری و لیام عاری از هرچیز فقط یه چیز دوستانست، ولی این هنوزم دلیل خوبی نبود.

زین " اوضاع چطوره ؟ "

زین با بی حوصلگی از لویی پرسید، کسی که با حرص به روبه روش یعنی جایی که لیام و هری بودن خیره بود.

لویی " افتضاح "

غرغر کرد و زین لازم نبود فکر کنه تا به نتیجه ای برسه، اون میدونست دوباره بین اون دونفر اتفاقی افتاده.

زین " رابطه ی شما جز مزخرف ترین رابطه ی های دنیاست و من اندازه ی شت هم قبولش ندارم. شما همو بفاک میدین و بعد سعی میکنین نسبت به هم عادی رفتار کنین، عین دوتا دوست. باید این مسخره بازی رو دیر یا زود تمومش کنید "

زین با جدیت گفت و لویی سرشو پایین انداخت. اون و هری تقریبا از 20 سالگی شروع به سکس باهم کرده بودن، دوستی با منفعت، فاک بادی یا هرچیز دیگه ای که اسمش باشه.

اون یه چیزی فراتر از این میخاست ولی فکر کردن به اینکه ممکنه توسط اون پس زده بشه کسی که از 19 سالگی ذهنشو مشغول کرده بود، چیزی نیست که بتونه لویی ریسکشو بکنه.

Baby Boy [Ziam]Where stories live. Discover now