Baby Boy [Ziam]

[ 00: Prologue ]

" بردگی یعنی اینکه شخص دیگری تصمیم بگیرد که چقدر و چطور آزاد باشی. "

- برتراند راسل

-----------

واقعا نمیدونم که چند نفرتون هنوزم منو یادتونه، ولی من خیلی وقته که باخودم درگیرم سر اینکه دوباره برگردم یا نه و بالاخره تونستم تصمیمشو بگیرم؛ که البته هنوزم زیاد راجبش مطمعن نیستم!

حتما با خودتون میگین باز این دختره بااین بوک مضخرفش برگشت و ولمون نمیکنه 😂 ولی خب راستشو بگم، توی دروان قرنطینه اس و آره بااینکه هنوزم کلی سرم درس ریخته ولی بخاطر اینکه مدرسه نمیرم وقت آزادم بیشتره و فک نکنم اینکه بخابم عاپش کنم زیادم توی درسام اختلالی داشته باشه.

این بوک یه بوک ریپورت شدست؛ یه بوک که فقط ازش سه یا پنج تا چپتر مونده بود و حدود یک سال و خورده ای از ریپورت شدنش میگذره. تقریبا همه چیش از ذهنم پریده و من دارم کاملا از اول پابش میکنم و قراره آروم آروم جلو بریم چون یه سری تغییراتی قراره یه جاهایشش بوجود بیارم که خودمم نمیدونم قراره چقد داستان اصلی رو تغییر بده (بزرگترینش اینه که سعی کنم اسماتاشو یکم کم کنم 😂). از اون موقع تاحالا نوشتنم کلی تغییر کرده سو .... اگه قبلا هم خوندینش، لطفا دوباره شروع کنید به خوندنش و اگه نخوندینشم خوشحال میشم که یه نگاهی بهش بندازین.

هشدار!
این بوک یه بوک بی دی اس امه. صحنه هایی داره که شاید مناسب همه نباشه و همه ازشون خوششون نیاد. لطفا اگه دوست ندارید دنبالش نکنید!

حرف دیگه ای ندارم، من یازدهمم و امسال و سال بعد خیلی برام مهمه پس از روند عاپ ها لطفا کسی نپرسه و بهم گیر نده 😂 و اینکه موضوع مهم راجب ووت ها و کامنتاعه که بزارین صادقانه بگم اگه ازش حمایت نشه همون هفته ی اول کلا عانپابش میکنم دوباره! ساری واقعا 😂💛 دوستاتونو تگ کنین و اگه خوشتون اومد بوکو به ریدینگ لیستتون اضافه کنید ^^💛 (و کاور، مطمعن باشین دراسرع وقت یه کاور خفن میزنم براتون؛ الان فقط میخاستم عاپش کنم)

خب، یه سرشماری کنیم ببینیم چندنفر هستن برای شروع. بریم دوباره بیبی بوی رو شروع کنیمممممممم؟

[ دوشنبه، 29 اردیبهشت 1399 ]