[ 02: The Man With Black Suit ]

3.6K 604 438
                                    

[ Call You Mine - The Chainsmokers & Bebe Rexha ]

لباساشو مرتب تا کرد و توی کمدش گذاشت. پیرهن تنشو مرتب کرد و به سمت سالن راه افتاد.

با دیدن نایل که گوشه ی سالن ایستاده بود و دستمال بزرگی جلوی دماغش بود و داشت با یکی از بچه ها حرف میزد و طبق معمول میخندید، اروم به سمتش رفت.

کنارشون ایستاد و سلام ارومی کرد. باعث شد توجه هردوشون به سمتش جمع بشه.

مارتی " هی لیام "

مارتی با دیدنش لبخند بزرگی زد که لیام جوابشو با لبخند دیگه ای داد. اون پسر عضو تیم فوتبال مدرسه اشون بود، تقریبا 17 سانت از لیام بلندتر بود و صدالبته عضله ای تر، با موهای قهوه ای رنگش و چشمای همرنگش یکی از محبوب ترین پسر های دبیرستان محسوب شد. 

لیام " فک کردم قرار نیست اینجا ببینمت. خانوم هوران گفته بود که سرما خوردی؟! "

لیام پرسید و به نایل که عطسه ی بلندی کرد نگاه کرد. نایل با دستمالش دماغشو پاک کرد و چشماشو چرخوند.

نایل " بیخیال پسر. بعضی اوقات اینجوری میشه. "

" اوه نگاه کن کی اینجاست. چطوری فگوت؟ "

صدای برایس اومد. به لیام تنه زد و بعد از کنارش رد شد.

درسته که همه ی بچه های دبیرستان میدونستن که اون مهربون و دوست داشتنیه، ولی این حقیقت که اون گیه و به راحتی کام اوت کرده باعث تنفر خیلی از اونها میشد، دقیقا عین برایس.

یکی از تفریحات اون موقع دبیرستان دست انداختن و خندیدن به لیام بود. لیام از اعماق دلش از زمان هایی که مورد تمسخر واقع میشد متنفر بود.

نایل" درهرحال ، منکه نمیتونم تورو بااون هیولا تنها بزارم"

نایل بااخم گفت و به برایس خیره شد.

لیام با لبخند بزرگی که غیرارادی روی لباش بوجود اومد بهش نگاه کرد. چشمای شکلاتیش کاملا پنهان شدن و باعث شدن تا نایل به دوستش خیره بشه. نایل خندید و موهاشو بهم ریخت.

" خب خب خب. برای تمرین آماده میشیم. هوران تو امروز توی تعویضی ها بازی میکنی. سریع باشید لباساتونو بپوشید "

نایل برای لیام دست تکون داد و بعد روی یکی از صندلی ها نشست. لیام لباسشو گرفت و لباس مارتی رو براش پرت کرد.

بازی شروع شده بود. لیام علاقه ی خاصی یه بسکتبال نداشت، فقط برای اینکه رشد قد بیشتری داشته باشه این ورزش رو انتخاب کرده بود.

نسبت به بقیه ی همسال هاش مثل برایس و مارتی هیکل ریزتر و کوچکتری داشت و همین باعث میشد که نتونه از خودش دفاع کنه. اینطوری نبود که لیام خیلی ریزه میزه باشه، فقط مشکل از پسرای بزرگ دبیرستانش بود. بسکتبال پیشنهاد نایل بود .

Baby Boy [Ziam]Where stories live. Discover now