٤١-تعقيب و گريز

4K 468 713
                                    

شايد مشكل از من باشه كه بدنم آهنربايي قوي براي جذب هر خطر و دردسريه. انگار كه يك هوس و اشتياق بي پاياني نسبت به اين ماجراجويي هاي مرگبار داره. با اين وجود درسته كه من هر زماني با هريم اين اتفاقات پيش مياد، ولي نبايد اين حقيقت رو ناديده گرفت كه من روي بدن خودم اختيار دارم. من بايد خودمو از چنين مسيرهاي كشنده اي بيرون بكشم ولي اينكارو نميكنم. پس نميتونم به هيچ وجه هريو سرزنش كنم. هيچ وقت نميتونم به خاطر چنين چيزي مقصر خطابش كنم. اگر خودم ميخواستم، ميتونستم اينجا نباشم و خودمو درگير چنين چيزي نكنم. ميتونستم فقط اون وصيت نامه رو به هري نشون بدم و بقيه ي كارهارو به دست خودش بسپارم. ولي همونطور كه ميبينيد؛ بدن من مثل يك خوره، تمام دردسر هارو دو لُپي ميبلعه.

انگار كه معتاد شدم و اعتياد از صد مايليه خطر، بوشو احساس و استشمام ميكنه. انگار كه تمام اعضاي بدنم با يكديگه همكاري ميكنن و چشمام از فاصله ي صد مايلي، به تماشاي خاموش و روشن شدن چراغ خطر ميشينه و گوشهام با دقت به صداي زنگ خطر گوش ميدن. اين اشتياقيه كه منو به سمت خطر جذب ميكنه و خوشبختانه يا بدبختانه، هميشه به خواسته اش ميرسه.

خطر هميشه يك جايي، يك نقطه اي، يك فضايي از پشتم رو به اشغال خودش در آورده. اون هميشه كمين كرده و دنبال فرصتي مناسب براي گير انداختن جاذبه ي اشتياق بدنم، ميگرده.

پس وقتشه با عواقبش كنار بيام و باهاش روبرو بشم!

قلبم مثل گنجشكي كه به تازگي در قفس گير افتاده، به قفسه ي سينم ميكوبيد و در تلاشي ناموفق براي شكستن ميله هاي اطرافش و رها شدن از بند قفل و زنجير، بود.

انگشتام به پارچه ي تيشرت سفيد رنگم چنگ انداختن و لرزش خفيفي ناشي از ترس و دلهره، داخل ستون فقراتم به وجود اومد.

هري از روي كلافگي، از پشت سرم صدايي در آورد و نشون داد كه متوجه افراد مسلح طرف ديگه ي خيابون شده.

هر سه مون متوقف شده بوديم و اين فرصت خوبي براي شليك كردن اونها به وجود مياورد.

" ليديا زل زدن بهشون رو تموم كن. همين الان!"

صداي عميق هري بهم دستور داد ولي من نتونستم به خواسته اش عمل كنم. چون اگر اينكارو ميكردم، نميفهميدم كي خودشونو براي شليك كردن آماده ميكنن.

آب دهنمو به سختي قورت داد و لب هاي خشكيدمو باز كردم.

" چي؟ چرا؟"

با شك و ترديد پرسيدم و همچنان از زير چشمم بهشون نگاه ميكردم.

" فقط كاريو كه ميگم بكن. خودتو عادي نشون بده. اونا هنوز نفهميدن كه ما متوجهشون شديم پس بذار همينطور باقي بمونه."

Club(Harry Styles)Where stories live. Discover now