٨-اينجا چه غلطى ميكنى؟!

3.6K 350 99
                                    

نور خورشيد از لابه لاي مژه هام عبور ميكرد و به طرز بدي چشممو ميزد.زير لب غريدم و بالشو از زير سرم كشيدم و محكم روي چشام گذاشتم.

پوف كلافه اي كشيدم وقتي فهميدم ديگه بيشتر ازاين نميتونم بخوابم و هرچي بيشتر به اين كار ادامه بدم بيشتر كِسِل ميشم.

با پاهام ملافه نرمي كه روم بود و كنار زدم بالشو از روي صورتم برداشتم.به آرومي پلكامو از هم جدا كردم و منتظر موندم به نور آزار دهنده اي كه از پنجره ميتابيد،عادت كنم.

با ديدن اتاق نه چندان آشنايي كه داخلش بودم كم كم تمام خاطرات ديشب برام واضح شد.من الان خونه ي هري ام.

چشامو اطراف اتاق چرخوندم تا شايد ساعتي پيدا كنم و ببينم ساعت چنده ولي هيچ ساعتي به چشمم نخورد.عالي شد.اين اتاق تمام وسايل مورد نيازبراي يك نفرو داره اما ساعت نداره.

به هر حال با توجه به زاويه ي تابش آفتاب ميتونم حدس بزنم كه الان بايد حتما ساعت حدود ده-يازده اي باشه.به بدنم كش و قوسي دادم و خميازه ي بلندي كشيدم.كف دستمو روي چشام گذاشتم و به آرومي ماساژ دادم.

بايد اعتراف كنم كه خيلي وقت بود خواب به اين راحتي اي نداشتم.تا موقعي كه توي اون پرورشگاه بودم هر صبح ميباستيم ساعت شش صبح بيدار شيم و به كاركناي اونجا كمك كنيم.وقتي توي كلاب سباستين بودم هر صبح حداقل تا ساعت ده ميخوابيدم چون اونجا اينقدر خلوت بود كه هيچ سر و صدايي نباشه ولي از اون روزي كه به كلاب هري اومدم،كلاً آرامشم به هم خورده چون تا نصف شب صداي آزار دهنده ي آهنگ روي اعصابه و هنوزم كه صبح نشده دوباره دست به كار ميشه.زيادم بد نشد كه هري منو با خودش به اينجا آورد...

از روي تخت بلند شدم و در حالي كه سعي ميكردم به كمر خشك شده ام كمي كش بدم به سمت دستشويي راه افتادم.نه به خاطر سفتي تشك! برعكس تخت ديشب كاملاً گرم و نرم بود،و خب اين از اثرات خواب زياديه!

زياد ديشب به دستشويي دقتي نكردم ولي حالا كه دارم فكر ميكنم ميبينم اين دستشويي صد برابر بزرگتر از اتاقيه كه من توي كلاب هري دارم.

به چهره ام توي آيينه بزرگي كه روي ديوار نصب شده بود،نگاه كردم.اثر كمي از آرايش ديشبم هنوز روي صورتم باقي مونده بود.شير آبو باز كردم و با كف دستم كمي آب روي صورتم پاشيدم.دهنم بوي خيلي بدي ميداد و واقعاً نيازمو به مسواك احساس ميكردم.در كمدي كه پايين روشويي بود و باز كردم و با خوشحالي يكي از اون مسواكاي رنگارنگي كه كاملاً نو بودن انتخاب كردم و برداشتم.

بعد از اينكه از دستشويي بيرون اومدم سمت كمد ديواري رفتم تا لباسامو عوض كنم.دوست ندارم اون منو با تاپ و شلواركي كه به زور قسمتي از ران هامو ميپوشونه ببينه.

Club(Harry Styles)Where stories live. Discover now