٧-هيولا

3.9K 402 128
                                    

حدود يك ساعت از برخورد هرى باهام ميگذره.با مردايى كه كنارش ايستاده بودن حرف ميزد و گهگاهى با گوشيش مشغول ميشد.آخرين شات ويسكيشو بالا رفت وليوان بلوريومحكم روي ميز كوبيد.

"عصبانيه"
الكس زمزمه كرد

"آره"
دوباره بهش نگاه كردم و متوجه شدم در حالي كه داشت تِلو تِلو ميخورد سمتم مي اومد.

"وسيله هاتو بردار داريم ميريم"
وقتي كه روبه روم ايستاد گفت و صاف توي چشام زُل زدو من ترجيح دادم سرمو براش تكون بدم و حرفشو تاييد كنم تا اينكه حرف زيادي بزنم.

"ميخواي بري؟"
زين روبه هري پرسيد

"آره"

"بگم راننده برسونتتون؟"

"نه"

"مطمئني؟چون با اين حالت نميتوني رانندگى كنى"
ليام با نگرانى پرسيد.

"گفتم نه"
با صداي بلندي گفت و بيشتر شبيه فرياد بود.بين هممون نگاه هاي كوتاهي ردو بدل شد.
"باشه مرد!حالا چرا عصبانى ميشي؟"
نايل پرسيد و هري فقط با اخم غليضى بهش نگاه كرد.

"برو!خوب شد كه اومدى"
زين سريع گفت و نگاه هريو سمت خودش منحرف كرد.

"ميدونم!"
هري با كمال اعتماد به نفس سرشو براي زين تكون داد قبل از اينكه به من اشاره كنه تا دنبالش برم و خودش به سمت در راه بيفته.

كت ابريشمي گرون قيمتمو كه هري داده بود تا بپوشمو،به همراه كيف كوچيك مجلسيمو برداشتم و با عجله پشت سرش راه افتادم.قسمت پايين لباسمودستم گرفتم و يه جورايى داشتم با اون كفشا ميدويدم و در عين حال مواظب بودم كه زمين نخورم.تمام تلاشمو كردم كه بهش برسم و تقريبا نزديكش شدم.هري از اون در بزرگ خارج شد و مردك شيك پوشي كه اونجا بود با عجله ماشينو سمت هري اورد و از ماشين پياده شد و ريموت ماشينو دست هري داد.وقتي من به ماشين رسيدم سمت ديگه ي ماشين رفت و درو برام باز كرد و منتظر موند تا سوارشم.

ماشينو به حركت درآورد.دستشو سمت سيستم پيچيده ي ماشين برد و آهنگى پلي كرد.سرمو به شيشه ى سرد ماشين تكيه دادم و سردى شيشه حسى سرشار ازآرامشو بهم منتقل كرد.به خيابوناى چراغونى اطرافم نگاه كردم.لس آنجلس شهر قشنگيه.دوست دارم يه روز بيام بيرون و تمام اين خيابونارو بگردم.ولى الان بازم ميرم كلاب و بايد اونجارو تحمل كنم.

آهنگى كه پخش ميشد عوض شد و آهنگ راك پلى شد طورى كه ماشين منفجر شد.همزمان با پلى شدن آهنگ سرعت ماشين هم زياد شد و من توي صندلي فرو رفتم.از بين ماشينا ويراژ ميرفت و من از ترس محكم كمربندمو چسبيده بودم طوري كه بند انگشتام سفيد شده بود.دائما چشامو اطرافم ميچرخوندم و هرآن منتظر بودم تصادف كنيم.

Club(Harry Styles)Where stories live. Discover now