٢١- ديدار اول

3.6K 453 442
                                    

روبروي تلويزيون نشسته بودم و سعي ميكردم روي فيلمم و پاپ كورني كه دستم بود ، تمركز كنم . اين فيلم از اون فيلماي عاشقانه يا رمانتيك كه خيلي از دخترا براشون ميميرن نيست ؛ اين يه فيلم اكشن و جناييه . در كل هيچوقت جذب فيلم رمانتيك نميشم  ، البته اگر فرصت فيلم ديدن برام پيش بياد .

يادم مياد آخرين باري كه فيلم ديدم ، حدود دوسال پيش بود كه با سباستين ، به خيال اون رفته بوديم قرار عاشقانه ولي هم خودش و هم من خوب ميدونستيم چنين چيزي بين ما غير ممكنه .

اون ميگفت عاشقمه و تنها چيزي كه ميخواست ، دو طرفه بودن اين بود تا همه چيزو به پام بريزه ولي حقيقت اين نيست . من يه جورايي دلم براش ميسوخت ولي ميدونين چيه ؟! من بايد دلم براي خودم ميسوخت كه اينقدر سادم ؛ در واقع  براي اون يك ذره هم ارزش نداشتم و نخواهم داشت وگرنه نميذاشت منو اينجا بيارن . من از كجا بايد ميدونستم ؟! ميگن آدم فقط توي شرايط سخت ميتونه طرفشو بشناسه ؛ ايننكه كي خوبه و كي بد ،  كي برات ارزش قائله و كي نيست .

اينو قبول دارم كه عشق بهترين اتفاق ممكنيه كه امكان داره بين دو نفر اتفاق بيوفته ؛ و البته بايد به اين توجه داشته باشيم ، زماني عشق به بهترين اتفاق تبديل ميشه كه هر دوطرف بهش پايبند باشن . كه متاسفانه افراد تعداد شماري وجود دارن كه واقعا بهش پايبند ميمونن .

حتي اگرم پايبند باشن بازم قرار نيست همه چيز خوب پيش بره . منظورم اينه عشق هميشه پاك نيست ؛ حتي ممكنه به كثيف ترين چيز توي زندگي آدم تبديل بشه . هيچوقت نبايد بذاريم اين اتفاق بيوفته ولي حقيقت اينه ما هميشه حق انتخاب نداريم ؛ برعكس انتخاب ها هستن كه مارو انتخاب ميكنن !

اين دقيقا عشقي بود كه سباستين نسبت به من داشت .

اما اگر اين عشق پاك به وجود بياد ، بهت انرژي ميده ، بهت نيرو ميده ، به نقطه قوتت تبديل ميشه . اون بهت انگيزه اي براي جنگيدن و زندگي كردن ميده ؛ طوري كه هيچوقت دوست نداري بميري .

ولي با اين وجود ، اميدوارم هيچ وقت عاشق نشم ؛ اميدوارم احساساتم از كنترلم خارج نشن .

تمام فكرهاي مزخرفم با صداي زنگ خونه و همهمه ي خدمتكارها ، متلاشي شد .

كاملا ميدونم و مطمئنم كي پشت در ميتونه باشه . دختر دايي هري...

از اونجايي كه هري خيلي براي اومدن اون برنامه ريزي كرده بودو ذوق داشت ، اينو نميدونم . -چون اصلا اينطور نبود ؛ هري هيچ علاقه اي نسبت به اومدن اون دختر و ديدنش ، نشون نميداد -بلكه از اونجايي ميدونم كه اين دايي هري بود كه خيلي شوق و ذوق داشت .

Club(Harry Styles)Where stories live. Discover now