69.The one that got away

77 9 21
                                    

#پارت_شصت_و_نهم 💫
به نوازنده ها گفتم کدوم آهنگو بزنن و خودمم صدامو صاف کردم و صاف نشستم که آهنگ شروع شد.
Summer after high school when we first met
We'd make out in your Mustang to Radiohead
And on my 23d birthday we got matching tattoos
Used to steal your parents' liquor and climb to the roof
Talk about our future like we had a clue
Never planned that one day I'd be losing you ( به اینجا که رسید نگاهمو کشیدم رو کاوه که ناراحت نگام  میکرد کشیدم)

In another life
I would be your girl
We'd keep all our promises
Be us against the world
In another life
I would make you stay
So I don't have to say you were
The one that got away
The one that got away
یکم از میکروفون فاصله گرفتم و به صدای موسیقی ای که پخش میشد گوش دادم.
خواستم پارت بعدی رو بخونم که صدای کاوه میخکوبم کرد.
برگشتم سمتش و دیدم که داره از سکو میاد بالا.
I was June and you were my Johnny Cash
Never one without the other, we made a pact
Sometimes when I miss you I put those records on (whoa)
Someone said you had your tattoo removed
( به اینجاش که رسید دستمو کشیدم روی جای تتو ای که دیگه نبود ... بعد از اینکه هیزل به دنیا اومد رفتم و پاکش کردم ... هر روز چشمم بهش میخورد و حالمو بهم می‌ریخت ... خدا می‌دونه بعدش چه قدر پیشمون شدم ... با یاد آوری اون روزا اشکم آروم پایین ریخت.)
Saw you downtown singing the blues
It's time to face the music, I'm no longer your muse
دوباره آهنگ پخش شد و این دفعه من خوندم که صدای کاوه هم همراهیم کرد.
In another life
I would make you stay
So I don't have to say you were
The one that got away
The one that got away
دیگه من نخوندم و کاوه ادامه داد ... سمت چپم وایستاده بود و دستش رو کرده بود تو جیبش و نگام میکرد.
All this money can't buy me a time machine, no
Can't replace you with a million rings, no
I should've told you what you meant to me (whoa)
'Cause now I pay the price
آهنگ که تموم شد همه دست زدن و گوشیاشون رو آوردن پایین.
بلافاصله از رو سن اومدم پایین و پالتوم رو پوشیدم و از کافه زدم بیرون.
هنوز دو قدم نرفته بودم که دستم از پشت کشیده شد و رخ تو رخ کاوه شدم.
من: ولم کن.
خودم رو کشیدم عقب که دوباره کشیدم جلو و خیلی نزدیک به خودش نگهم داشت.
فشاری به مچ دستم داد و گرفتش جلوی صورتش.
با دیدن دستم صورتش وا رفت.
کاوه: پس واقعا پاکش کردی ...
لحنش خیلی دلخور و دل شکسته بود ... ولی نه به اندازه ی من.
محکم دستم رو از دستش کشیدم بیرون و هولش دادم عقب.
من: گفتم ولم کن ... انقدر جلوم سبز نشو ... برو همون جایی که تا الان بودی.
اشکی تو چشماش حلقه زد که ناباور نگاش کردم.
منم بغض کردم و سریع رو ازش گرفتم و با سرعت ازش دور شدم ... لعنتی.
میدونستم اگه دوباره ببینمش نمیتونم در برابرش مقاومت کنم.
آخ ... شنیدن صداش بعد این همه مدت چه قدر خوب بود ... انگار باز داشتم معنی آرامش رو می‌فهمیدم.
×××××
دست هیزل رو گرفتم و ضربه ای به در زدم و رفتیم تو.
سارا: به به ... خوش اومدی خانم خانما ... دلم برات تنگ شده بود.
خندیدم و رفتم سمتش و بغلش کردم.
من: منم دلم خیلی برات تنگ شده بود.
سارا: نمیگی یهو میذاری میری ما دلمون برات تنگ میشه نامرد؟
من: ببخشید ... تو که شرایط منو می‌دونی.
سارا: می‌دونم عزیزم ... شوخی کردم ... بیا بشین.
خواست بره پشت میزش که نگاهش به هیزل افتاد.
سارا: ای جانم ... سلام عزیزم ... من چرا شما رو ندیدم؟
هیزل هم آروم و خجالتی سلام کرد.
سارا: من یه پسر دارم همسن توعه ... دوست داری باهاش دوست شی؟
هیزل آروم سر تکون داد.
سارا دستشو گرفت و از اتاق رفتن بیرون.
پشت میزه بزرگ سارا نشستم و به اطراف نگاه کردم.
کلی معروف شده بودن و جز بهترین کارگردانا بودن.
جاشون رو هم عوض کرده بودن و تو یه هولدینگ خیلی بزرگ کار میکردن.
چند دقیقه ای بود که سارا رفته بود ... پس چرا نمیاد.
از جام بلند شدم و رفتم سمت در و خواستم برم بیرون که صدای کاوه رو شنیدم.
نفسام تند شد ... چرا اینجاست؟
سریع خودمو کشیدم عقب که نبینتم.
کاوه: آره با علی صحبت کردم بهم گفت.
سارا: کاوه ... من نمی‌خوام مثل سری پیش ... آیدا اذیت بشه.
کاوه اخم کرد و صورت تو هم کشید و سرش رو انداخت پایین.
کاوه: مطمئن باش که نمیشه سارا ... من دلیل داشتم که رفتم ... می‌خوام با آیدا حرف بزنم ولی اجازه نمیده.

نور ، صدا ، تصویر ، عشق Där berättelser lever. Upptäck nu