گربه وحشی

854 120 52
                                    

جیمین

دستش رو زیر چونه م گذاشت و نگاهش رو از لبام به چشمام داد...فکرمیکنم بااین کارش داشت ازم اجازه میگرفت ولی من نمیتونستم حرکتی کنم،خشکم زده بود،وجودم پر از تردید بود،نه از حس خودم که درمورد حس اون تردید داشتم،همینطور که بهش خیره بودم نگاهشو بار دیگه از چشمام گرفت و به لبام داد...بعد از کمی مکث زبونش رو روی لبش کشید و گفت:

+فاک بهش...تا انجام ندم نمیتونم نظرتو بفهمم.

و توی کمتر از یک ثانیه لبهاش رو محکم به لبهام کوبوند و همزمان آب قند بود که از بالای قفسه سینه م تو همه وجودم پخش شد...وقتی لب پایینمم رو بین لبهاش گرفت و زبونش رو نوازش وار روش کشید کل وجودم رو لرز لذت گرفته بود،نمیدونستم ری اکشن درست تو این لحظه چیه و درحالیکه داشتم همکاری میکردم و توی خوشی غرق میشدم یاد چیزی افتادم،سریع کشیدم عقب،سرش به دنبال جدایی لبهام کشیده شد و بعد از موفق نشدن،چشمهاشو باز کرد و با تعجب بهم خیره شد،نمیخاستم فکراشتباهی کنه برای همین با سرعت گفتم:

_مسواک نزدم

+دیشب که زدی

_آره آره دیشب زدم

+خب پس اوکیه

و دوباره لبهامو اسیر کرد...به لب پایینم فشار آورد تا بازش کنم که دوباره عقب کشیدم:

_یونگی من سرما خوردم،مریض میشی.

همونطور که چشمهاش هنوز بسته بود گفت:

+ارزششو داره.

و باز هم خیسی زبون و لبهاشو روی لبهام‌حس کردم...تند میمکید و حالا بوسه رو باورود زبونش کثیف و‌خیس کرده بود...صدای بلند بوسه هامون کل اتاق رو برداشته بود که سردی دستش رو روی بدنم حس کردم...دستش رو از زیر لباسم داخل برده بود و آروم سینه و شکمم رو نوازش میکرد...لرزی برم داشت و خودم رو باز هم عقب کشیدم و گفتم:

_تمرین دیر نشه

همونطور که روی گردنم بوسه های خیسی میذاشت گفت:

+زنگ میزنم....میگم....حالت بده.‌‌..نمیتونیم بیایم.

خنده ای از این اشتیاقش زدم و از موهاش گرفتم و از خودم جداش کردم،تا خاستم حرفی بزنم،انگشتشو به نشونه ساکت شدن، روی لبم گذاشت:

+جیمین...بااین عقب کشیدنات اذیتم‌میکنی...اگه نمیخای فقط بگو تا تمومش کنم.

سریع و با حالت آشفته ای گفتم:

_نه من میخامش...بیشتر از هرچیزی تو دنیا میخوامش...فقط مطمعن نیستم که توم بخوایش...میترسم بخاطر من اینکارو کنی در حالی که خودت...

با بوسه ی کوتاهی روی لبم،ساکتم کرد.همونطور که بین بوسه ها روم خیمه زده بود و یک دستش تکیه گاهش بود،با دست دیگش شروع کرد به نوازش کنار چشمم و با صدای آرومی گفت:

Can you hear me?Where stories live. Discover now