(( 19 ))

2.5K 312 321
                                    

به مجسمه ی بزرگ توی حیاط تکیه داده بود و مشغول دود کردن سیگارش بود...

©نگران نباش،
خیلی زود کارم تموم میشه و بر میگردم،
تو فقط کارای مهمونی رو انجام بده که برای پیروزیمون جشن بزرگی لازمه.

نیشخندی از افکار کثیف توی ذهنش زد و با شنیدن حرف های شخص پشت خط سرشو به نشونه ی تایید تکون داد...

©اون اصلی ترینشه و وقتی از سر راهمون برداشته شه،  بــــوووم 

خندید و با لحن افتخار آمیزی ادامه داد..

©درسته من کثیف بازی میکنم

قهقه هاش فضای اون باغ بزرگ رو در برگرفت،
اما اگه صاحب اون باغ از نقشه ها اطلاع داشت باز هم میشد اینطور وقیحانه از اهدافش بگه؟

________________________________________

+ددییییی

با التماس گفت اما التماس صدا و چشم های گرد شدش باعث نشد ذره ای از اخم های زین باز شه...

_گولتو نمیخورم بیبی دال
تا آخرش میخوری و ظرف رو خالی میکنی

لبای لیام در کسری از ثانیه برگشت و به قاشقی که جلوی دهنش بود خیره شد..
درسته سوپ شیری که مخصوص خودش درست کرده بودن رو دوست نداشت اما قدرتی هم برای مخالفت نداشت...

به چشم های زین نگاه کرد و لباشو دور قاشق حلقه کرد...

لویی تو فاصله ی کمی از اون ها نشسته بود و با پایی که روی میز گذاشته بود اخبار میدید...
اما فکرش مشغول چیز دیگه ای بود...
صبح زود قبل از بیدار شدن زین اون به زیر زمین رفته بود و از دریچه ی کوچیکی که کف اون قرار داشت مقدار کمی غذا برای هری فرستاده بود و حالا فقط نیاز داشت به اون پسر خبر بده...
نیم نگاهی به اطراف کرد و دوباره به تی وی زل زد...
واسش جالب بود هشتاد درصد مواقعی که در حال دیدن تی وی یا کار کردن با گوشیشه در واقع در حال پنهان کردن چیزی از اطرافیانشه...

تنه ای به زینا که با رنگ و رویی پریده و بدنی که کمی میلرزید کنارش نشسته بود و مثل همیشه کتاب توی دستش بود زد و با برخورد دستش به بازوی زینا متعجب نگاهش کرد...

×چرا اینقدر داغی؟؟

با بیخیالی ظاهری کتابشو ورق زد و شونه بالا انداخت...

$شاید چون تب دارم

نگاه عمیقی به صورتش که با زیر چند لایه گریم حالا رنگ طبیعی داشت خیره شد..
فرصت رو برای خالی کردن خونه و تنها بودن با لیام غنیمت دونست پس سعی کرد تا چیزی که توی ذهنش بود رو انجام بده...

×چرا به زین نگفتی مریضی؟؟

حتی نگاهش رو به سمت لویی برنگردوند...

$من خوبم

×نه زینا تو حالت بده،
خودتو تو آیینه دیدی؟؟
اها البته که دیدی!
دیدی که صد لایه رو خودت کشیدی که گولش بزنی

... cute baby ...Where stories live. Discover now