(( 16 ))

2.7K 338 384
                                    

رژ صورتی کم رنگشو تمدید کرد و بعد از برداشتن کت جینش مشکیش از روی تخت جلوی قفسه ی کفش هاش ایستاد...

پس از کمی بررسی کردن کفش ها، نیم بوت های اسپرت مشکیشو برداشت و بعد از نشستن روی صندلیِ میز آرایشش و به پا کردن اون ها مشغول گره زدن بند هاش شد...

از جا بلند شد و پس از صاف کردن تاپ سفیدش کتشو به تن کرد و انگشتاشو بین موهای لخت و سنگینش کشید...

توی آینه چشمکی به خودش زد و کیف کوچیکشو تو دستش گرفت...

به خاطر پوست خوب و مژه های فوق العادش نیازی به میکاپ زیادی نداشت و تنها لوازمی که استفاده کرده بود رژ و خط چشم سفید برای داخل پلکش بود پس اونها رو توی کیفش گذاشت تا اگه نیاز به تمدید داشت راحت باشه...

به آرومی راه نشیمن رو در پیش گرفت تا تلفن همراهشو که طبق معمول توی دست لیام بود ازش بگیره...

$لیاااام

لیام جلوی کاناپه نشسته بود و در حالی که عروسکشو توی بغلش گرفته بود مشغول روندن ماشین های اسباب بازی کوچولوش روی جاده ی فرضیِ میز بود...

موهای نامرتب لیام از پشت کاناپه دیده می شد پس دستشو جلو برد و اون رشته های شکلاتی و نرمو بین انگشتاش گرفت...

$پس پسر شیطونمون اینجاست

لیام خیلی نامحسوس _از نظر خودش_ گوشی زینا رو برداشت و زیر پاش گذاشت...
زینا لبخندی زد و دلش برای اون موجود نرم و فلافی که الان موهاش هرکدوم به یه سمت متمایل بود و رشته ای از اون روی پیشونیش افتاده بود ضعف رفت...

$تو گوشی منو ندیدی لیام؟؟

چشم های لیام با حالت استرس به درشت ترین حالتش در اومد...

+امم نههه نهه لیام هیچی ندید

$ای بابا پس من چیکار کنم؟
شاید بهتر باشه به گوشیم زنگ بزنم و ببینم کجاست؟؟

آب دهنشو قورت داد و چشماشو بست...

+اون اینجاس ولی توروخدااا از نبرششش

دستشو جلوی لیام گرفت و انگشتاشو چند بار تکون داد...

$بدش به من عزیزم بده دوستم منتظرمه

لیام لباشو جلو داد و تلفن همراه زینا رو توی دستش گذاشت...

+پس لیام چیکار کنه؟؟

موهاش جلوی چشماشو گرفته بود و به سختی جلوشو میدید...

$لیام صبر میکنه تا امشب یا فردا صبح ددیش بیاد خونه

عجله داشت و دیگه مهلتی برای ادامه دادن به لیام نداد...
دستشو بین موهای لیام کشید و پس از نوازش و هدایت اون رشته های لجوج به بالا راهشو به سمت در خروج پیش گرفت...

... cute baby ...Where stories live. Discover now