خب خب بریم سراغ کست که حتی از اسماتم شیرین ترهه😂😂
زین مالیک
سی و یک ساله
تو این سن که جوون به حساب میاد از کله گنده های کشت و قاچاق ماری جوواناست
چند سالیه که خودش فقط برای قرارا و کارای مهم حضور پیدا میکنه و در مواقع عادی همه چیو از دور و از طریق مباشرش کنترل میکنه
به شدت عاشق بیبیشه و معتقده اگه لیام جسارت به خرج نمیداد و نزدیکش نمیشد اون نیمی از لذت های زندگیشو کسب نمیکرد
هیچ یکی از اعضای گنگ تا حالا اونو ملاقات نکرده و هویت اون برای همه غیر یه نفر ناشناسهلیام پین
بیست و دو ساله
از یه سال پیش که زین رو به همراه برادرش دید و از سلطه ای که روی برادرش داشت خوشش اومد بیبیشه و هر روز خوشحال تر از روز قبلشه
خیلی به ددیش وابستس و همیشه نگرانه که نکنه ددیش گیر بیفته
عاشق پستونکه و عادت داره هر شب قبل خواب شیر توت فرنگی بخوره
خیلی صحبت نمیکنه ولی وقتایی که صحبت میکنه به شدت کیوت و چلوندنیه
YOU ARE READING
... cute baby ...
Fanfiction━━━━━━●─────── ⇆ ㅤ◁ ❚❚ ▷ ㅤ↻ این بوک برای اولین بار یه بیبی واقعی رو نشون میده پس لطفا اگه علاقه ندارین نخونین*-*