★𝐃𝐞𝐬𝐭𝐢𝐧𝐲★part6

1.1K 226 50
                                    

یک هفته از تولد جین ووشیان میگذشت و همه ی روسا و عالی رتبه های قبایل برتر تهذیبگر اون روز در کاخ تک شاخ طلایی دور هم‌ جمع شده بودند تا به دنیا اومدن اون نوزاد که از حالا قرار بود مثل یه شاهزاده گل سفید صدتومانی گران قدر و ارزشمند باشه رو جشن بگیرن.

یک هفته از تولد جین ووشیان میگذشت و همه ی روسا و عالی رتبه های قبایل برتر تهذیبگر اون روز در کاخ تک شاخ طلایی دور هم‌ جمع شده بودند تا به دنیا اومدن اون نوزاد که از حالا قرار بود مثل یه شاهزاده گل سفید صدتومانی گران قدر و ارزشمند باشه رو جشن بگیرن

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

اما در واقع روسای قبایل برای چیز دیگه ای اومده بودن.

اون ها منتظر ون نینگ بودن تا شمشیر ارباب وی رو که سالها ازش محافظت میکرد رو بیاره تا مطمئن بشن اون نوزاد روح فرمانده ایلینگ رو در کالبد داره یا خیر.

اما یه حسی به همه میگفت این نوزاد خود وی ووشیانه.

اون نوزاد در پارچه ی زر بفت و ابریشمی در آغوش مادرش بود و مثل خورشید میدرخشید.

صورت اون ظریف و زیبا بود و بر خلاف لان وانگجی که مثل یه گل یخی بود اون گرمای خورشید رو داشت، مثل‌ گل آفتاب گردان.

بانو لان شو لان وانگجی رو که لباس سفید و درخشانی به تن کرده بود و موهای مشکی و مخملیش روی پیشونیش ریخته بودن رو درآغوش داشت، به سمت بانو جین یون که پسر ارشدش جین هو کنارش ایستاده بود رفت و هر دو به هم ادای احترام کردن.

بانو جین هو با لبخندی به چهره زیبای لان وانگجی‌نگاه کرد و گفت: "وانگجی چقدر بزرگ شده بانو شو"

لان شو لبخندی زد و گفت: "مطمئنم لان وانگجی هم برای دیدن جین یینگ هیجان زده است"

لان وانگجی تنها سرش رو در سینه ی مادرش پنهان کرد و حرفی نزد.

مادرش به سمت جین یینگ رفت و گفت: "وای چه بچه ی ظریف و زیبایی! وانگجی نگاهش کن."

لان وانگجی با شنیدن این حرف سرش رو بلند کرد و از گوشه ی چشم به اون صورت کوچیک و بامزه نگاه کرد.

ناگهان با صدای کودکانه اش گفت:" آتاد گدون"
[میگه آفتاب گردون، چون خیلی کوچیکه اینجوری حرف میزنه :)]

بانو جین یون آروم خندید و گفت: "جدی؟ اون شبیه آفتاب گردونه وانگجی؟ پس ازش خوشت میاد"

وانگجی که زیاد چیزی از حرف های بانو یون متوجه نشده بود تنها با تعجب نگاهش کرد و ناگهان دستشو جلو برد و گونه ی سرخ و سفید جین یینگ رو نوازش کرد و گفت: "نَمه"
[نرمه]

♡𝑴𝑫𝒁𝑺𝑯:𝑫𝒆𝒔𝒕𝒊𝒏𝒚♡Where stories live. Discover now