Bigbaby:
سلام کوچولوی شیرین عزیزمH:
وقتی هرچیزی جز خراب صدام میکنی میترسمBigbaby:
خب خراب باهاش کنار بیاBigbaby:
به هرحال، کوچولو چطوره؟🥰H:
نمیدونم. ندیدمشBigbaby:
خراب دارم در مورد تو حرف میزنم داشH:
اهH:
خوبمBigbaby:
توضیح بدهH:
حالم خوبهBigbaby:
توضیح بدهH:
رو به راهمBigbaby:
ت و ض ی ح ب د هH:
............Bigbaby:
.......H:
خسته امBigbaby:
از چی؟H:
نه یعنی جدی خسته ی خسته امH:
نیاز دارم بخوابمBigbaby:
فکر کردم دیشب خوابیدیH:
خب درواقع نخوابیدمBigbaby:
خراب دو عالم کل شب روی بغلیم رو نشونت دادم و داری بهم میگی نخوابیدی؟H:
داش کدوم روی بغلیH:
کل مدت میچرخیدیH:
نتونستم بخوابمBigbaby:
خب به خوابیدن با بچه ی نرم و بزرگم عادت کردم و تو واقعا بزرگ و نرم نیستیH:
😲Bigbaby:
مثلا هیچ ممه ای نداری که روشون بخوابم😔H:
متاسفم رفیق😔✊🏻Bigbaby:
مشکلی نیست✊🏻😔✊🏻Bigbaby:
ولی جدا حالت چطوره؟H:
خسته و تنهام و دارم دوباره به تصمیم های زندگیم فکر میکنمH:
اساسا همینهBigbaby:
همه رفتن؟H:
ارهH:
کوک تی جیمین و اون یک ساعت پیش رفتنBigbaby:
اون، خراب اینقدر جدی ای
YOU ARE READING
Colorless Rainbow ~|| Hopegi/Namjin/Vminkook Au Persian Translate
Fanfictionیونگی و هوسوک از هم متنفرن. واقعا متنفرن. تا زمانی که یونگی پیام ناشناسی دریافت میکنه. -- ꨄ ☼☽ نام: رنگین کمان بی رنگ ☼☽ کاپل: سپ. نامجین. ویمینکوک ☼☽ ژانر:تکستینگ، فلاف، انگست ☼☽writer: @sunkltten ☼☽cover by: @im_jonas