HoesNayeon:
باورنمیشه مردم منو به عنوان "دوست جانگ هوسوک" میشناسنJinie🌻:
بعد یه مردم بهش عادت میکنیJcock:
یه روز یکی گفتJcock:
هی کیوتی😉Jcock:
و من گفتمJcock:
هی😀Jcock:
و اون گفتJcock:
دیدمت که با هوسوک میگردی😄Jcock:
و من گفتمJcock:
اوهوم اون دوستمه😃Jcock:
و اون گفتJcock:
میشه شمارشو بهم بدی؟😅Jcock:
و میخواستم بگمJcock:
نه😤Jcock:
ولی گفتمJcock:
باشه🙂Hoebi:
.....Jcock:
😔😔😔😔😔🤠😔😔😔Jeongyeon:
فJinie🌻:
فNamjohn:
فJimmy:
یه بار توی یه مهمونی بودم و یه یارویی بود که جدا ازش خوشم میومد. اون شروع کرد باهام حرف زدن و من با خودم فکر کردم قراره به دستش بیارم 😍Namjohn:
و بعدش؟Jimmy:
اما وقتی اماده بودم که شمارمو بگیره گفت... اه تو با جانگ هوسوک دوست نیستی؟ و به هوسوک که پیش یه سری دیگه نشسته بود اشاره کرد. و من گفتم اره و اون پرسید میتونم بهش معرفیش کنم؟ و من گفتم نه و بعد اون شمارمو خواستNamjohn:
😯Jinie🌻:
لنتیJimmy:
حتی جوابشو ندادم و زدم به چاکJimmy:
من هیچوقت انتخاب دوم نیستم👊🏻😤Namjohn:
سرور و ناجی حقیقیمون🤩Nayeon:
هتHoebi:
بله؟Nayeon:
چرا اینجا اینقدر معروفی؟Hoebi:
ببین حتی خودمم خبر ندارمJcock:
بخاطر اینکه ژاکت چرم میپوشه و عینک میزنهHoebi:
؟Jcock:
تو دویست برابر جذاب تر و باحال تر به نظر میای🤠🤠Tea:
خدای من موافقم😍😍Hoebi:
🗿Jimmy:
نه ولی جدا چرا همه میشناسنتHoebi:
احتمالا به این خاطره که سال اول همش داشتم با آدمای جدید آشنا میشدم و به اون پارتیای خزی میرفتم که حتی ازشون خوشم نمیومدHoebi:
اه و شاید چون توی یه مهمونی با ایرنه خوابیدم و خبرش پحش شد و بعدش مردم هر روز میومدن سراغم و ازم میخواستن باهاشون قرار بذارم
YOU ARE READING
Colorless Rainbow ~|| Hopegi/Namjin/Vminkook Au Persian Translate
Fanfictionیونگی و هوسوک از هم متنفرن. واقعا متنفرن. تا زمانی که یونگی پیام ناشناسی دریافت میکنه. -- ꨄ ☼☽ نام: رنگین کمان بی رنگ ☼☽ کاپل: سپ. نامجین. ویمینکوک ☼☽ ژانر:تکستینگ، فلاف، انگست ☼☽writer: @sunkltten ☼☽cover by: @im_jonas