Myjoonie:
جینییییییJ:
جونییییییMyjoonie:
ملکه نایون فرستادم تا باهات صحبت کنم چون داره با بقیه فیلم بوهمن ریهاپسدی میبینهJ:
مجبور نیستی باهام حرف بزنی جونی برو فیلمو ببینMyjoonie:
ولی میخوام باهات حرف بزنمMyjoonie:
بعدم ما اونو باهم دیدیمJ:
ا-اه خب باشهMyjoonie:
بهت گفت چیا شده؟🤩J:
وقتی چن یه بطری شکوند حرفاشو قطع کردMyjoonie:
😮Myjoonie:
خب بذار بهت بگم چیشده🤩J:
باشه🤩Myjoonie:
خب چن یه بطری آبجورو انداخت زمینMyjoonie:
و بیشتر شیشه ها و آبجو روی دوست جونی بیچاره ام ریخت چون روی زمین نشسته بودMyjoonie:
و تیکه های کوچیک شیشه رفت توی دستاشJ:
اه نه:(Myjoonie:
و خدای من 🤩 وقتی این اتفاق افتاد هوبی دووید سمت یونگی و گفت "داری دستم میندازی چانیول؟"Myjoonie:
و چانیول گفت سرت به کار خودت باشه هوسوک و شروع کرد از یونی معذرت خواستن و یونی اینطوری بود که مشکلی نیست میرم دستامو بشورمMyjoonie:
و بعد هوبی گفت منم باهات میام و خدای من تمام مدت محتاطانه دستای یونگی رو نگه داشته بودMyjoonie:
🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩
J:
عوووو شیدنتدستندتسیدMyjoonie:
و یونی گفت باشه ولی بعد چانی دستاشونو از هم جدا کرد و گفت میتونه مراقب یونی باشه و هوبی اینطوری بود که به اندازه ی کافی زحمت کشیدی و یونی گفت این اونقدرام جدی نیست و خودش میره دستاشو میشوره و لباسای تمیز گیر میاره و بعد هردوشون گفتن نه من کمکت میکنمMyjoonie:
و بعد نایون نابغه گفت بس کنن چون داره عقلشو ازدست میده و خودش یونی رو برد دستاشو بشوره و بهش یکی از پلوور و شلوارک هاشو دادJ:
عق مامانمو استن میکنمMyjoonie:
خدای من یونی توی پلوور سفید و شلوار آبیش خیلی نازه🤩🤩🤩🤩🤩🤩J:
عیووو یونگییی😍😍😍Myjoonie:
و بعد هوبی و چنی هردوشون بهش زل زده بودنJ:
طرف هوبیمMyjoonie:
طرف چنیم. دوست جونیم توسط هوبی اذیت شده بود😔J:
دوست جونی من احمق و نفهمه ولی به یونگی اهمیت میدهMyjoonie:
چرا نمیتونه بفهمه برای هم دیگه عالین و باهم قرار بذارن؟😔😔
YOU ARE READING
Colorless Rainbow ~|| Hopegi/Namjin/Vminkook Au Persian Translate
Fanfictionیونگی و هوسوک از هم متنفرن. واقعا متنفرن. تا زمانی که یونگی پیام ناشناسی دریافت میکنه. -- ꨄ ☼☽ نام: رنگین کمان بی رنگ ☼☽ کاپل: سپ. نامجین. ویمینکوک ☼☽ ژانر:تکستینگ، فلاف، انگست ☼☽writer: @sunkltten ☼☽cover by: @im_jonas