Hoseokie:
یه سگ بزرگ پشمالو دیدمHoseokie:
و رفتم نازش کنمHoseokie:
ولی بعد بهم واق کرد و افتاد دنبالمHoseokie:
ولی من سریع بودمHoseokie:
پس توی کتابخونه قایم شدمHoseokie:
و بعد یه پیرزن مهربون دیدمHoseokie:
و صحبت کردیمY:
عاشقتمHoseokie:
...هHoseokie:
منم عاشقتم شوگا عیو عیو عیو💕Y:
نه سوکیY:
من عاشقتمHoseokie:
.....Y:
من عاشقتمY:
و میدونم باید رو در رو بگمشY:
و میخوام بگمY:
بخاطر اینکه لعنت بهش خیلی دوستت دارمY:
تو خیلی خوبیY:
و مهربونیY:
و بی نقص و همه چیزیHoseokie:
......Y:
اشکالی نداره مجبور نیستی توم بگی دوستم داریY:
فقط میخواستم بیانش کنمY:
عاشقتمHoseokie:
......Hoseokie:
لطفاHoseokie:
لطفا بهم بگو واقعیت ندارهY:
که عاشقم؟Y:
خیلی هم واقعیهHoseokie:
نهHoseokie:
این نهHoseokie:
لطفا بهم بگو حقیقت ندارهHoseokie:
لطفا بگو بهم اون نیستیHoseokie:
خواهش میکنمY:
.....Hoseokie:
لطفا بهم بگو یونگی نیستیY:
مـHoseokie:
خواهش میکنمY:
متاسفمHoseokie:
خدای منHoseokie:
خدایاHoseokie:
نهنه نه نهHoseokie:
نهY:
چطورY:
اون ها بهت گفتن؟Hoseokie:
نه.Hoseokie:
میخواستم بگم داشتم با اون خانومه صحبت میکرددم
YOU ARE READING
Colorless Rainbow ~|| Hopegi/Namjin/Vminkook Au Persian Translate
Fanfictionیونگی و هوسوک از هم متنفرن. واقعا متنفرن. تا زمانی که یونگی پیام ناشناسی دریافت میکنه. -- ꨄ ☼☽ نام: رنگین کمان بی رنگ ☼☽ کاپل: سپ. نامجین. ویمینکوک ☼☽ ژانر:تکستینگ، فلاف، انگست ☼☽writer: @sunkltten ☼☽cover by: @im_jonas