HoesJeongyeon:
اگر یه بار دیگه ببینم هوبی پیشونی یا بینی یونگی رو میبوسه عقلمو از دست میدم:)Jimmy:
الان میفهمی چی میکشیدم✊🏻Jeongyeon:
نمیدونم چه خبره ولی چهار روز گذشته بیشترم شدهJcock::
نیسایتسایسنتبس دیدی دیروز چیشد؟Nayeon:
دیدم یناستشنایتنس عملا پشت سرشون بودمTea:
چرا؟Nayeon:
قبلا بهت گفتم کهNayeon:
اینطوری زودتر میرم سر کلاساNamjohn:
خدایا بهم بگو چیشد من اونجا نبودم🤩🤩🤩Nayeon:
توی مسیرمون به سمت کلاس یونگی اتفاقی خورد به یکی و مقدار خیلی کمی از قهوه اشو روش ریختNayeon:
و اینقدر 👌🏻 مونده بود که من و هت خر خر کنیم و یونگی شروع به معذرت خواهی کردJcock:
نمایمشایمساینشابنسNayeon:
و اون یکی یارو گفت...این چه کوفتی بود. ببین داری کجا میری کص لنتیNayeon:
و بعد هت دیگه نخندید و اینطوری شد 😄—>🙂Nayeon:
و گفت یئونی قهوه امو بگیر:)Jcock:
ولی اینکه یه صورت خندونهNayeon:
نه نیست. این چهره ی قاتلهTea:
اولا کدوم خری اینو به پسر عمم گفت . باید آماده ی دعوا شهNayeon:
خب هت گرفتش و کوبیدش به دیوار کناریش و دستشو زیر گردنش نگه داشت و گفت...دوباره تکرارش کن. ولی داشت لبخند میزدNayeon:
هت این شکلی بودNayeon:
یونگی این شکلی بود
YOU ARE READING
Colorless Rainbow ~|| Hopegi/Namjin/Vminkook Au Persian Translate
Fanfictionیونگی و هوسوک از هم متنفرن. واقعا متنفرن. تا زمانی که یونگی پیام ناشناسی دریافت میکنه. -- ꨄ ☼☽ نام: رنگین کمان بی رنگ ☼☽ کاپل: سپ. نامجین. ویمینکوک ☼☽ ژانر:تکستینگ، فلاف، انگست ☼☽writer: @sunkltten ☼☽cover by: @im_jonas