Hoes
Tea:
ما برگشتیمYoongi:
🗿Namjohn:
خدای من چیشد؟🤩Tea:
رفتیم بیمارستان و تقریبا یک ساعت پیش درش آوردنJcock:
ازم پرسیدن چطوری رفته داخلم🤠Hoebi:
✊🏻😔✊🏻Jcock:
بعد ازم پرسیدن چرا این همه صبر کردم🤠Jimmy:
چون ابلهیJcock:
فکر کردم از خجالت میمیرم🤠Jinie🌻:
عوووووJcock:
ولی الان در اومده🤠🤠🤠Tea:
دلم براش تنگ میشه:(Jimmy:
ه-هاTea:
کل مدت خیلی نیازمند و بیچاره بود. پرستیدنی بود.😔Jinie🌻:
عیووJcock:
خیلی خب شاید دلم براش تنگ شهJcock:
حالا احساس خالی بودن میکنمJcock:
😔🤠Yoongi:
🗿🗿🗿Tea:
من همیشه پرت میکنم بیبی😔Jcock:
خدای من🤠😔😔😔😔Hoebi:
ای-Jimmy:
ما-Namjohn:
🤩🤩🤩🤩Jeongyeon:
وایسا جدا میگفت یا-Yoongi:
فقط لبخند بزنید و سرتکون بدیدJinie🌻:
😬Jcock:
هردوش😔Jeongyeon:
اهJeongyeon:
شماها بامزه و حال بهم زنید چه وضشهJimmy:
خدای من میدونم همینطورهJcock:
ازت متنفرمJimmy:
؟؟Jcock:
نایون بهم گفت هیچوقت سر کلاس پیشم نمیشینه و هوبی ازم پرسید میخوام دستشو بگیرم یا نهJcock:
😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔🤠😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔Jimmy:
ینسدشندیسمنشأزینتسزدتJimmy:
تو عاشقمیJcock:
ازت متنفرم🤠😠Jimmy:
نه نیستیJcock:
اره هستمJimmy:
نیستیJcock:
هستمJimmy:
...Jcock:
🤠👊🏻Jimmy:
"جیمین لطفا"Jcock:
ها-Jimmy:
"فاک میتونی بیای نزدیک تر؟""میتونی دستمو بگیری؟"
YOU ARE READING
Colorless Rainbow ~|| Hopegi/Namjin/Vminkook Au Persian Translate
Fanfictionیونگی و هوسوک از هم متنفرن. واقعا متنفرن. تا زمانی که یونگی پیام ناشناسی دریافت میکنه. -- ꨄ ☼☽ نام: رنگین کمان بی رنگ ☼☽ کاپل: سپ. نامجین. ویمینکوک ☼☽ ژانر:تکستینگ، فلاف، انگست ☼☽writer: @sunkltten ☼☽cover by: @im_jonas