H:
جینH:
کمکBigbaby:
چیشده؟H:
فکر کنمH:
نه چنین فکری نمیکنمH:
ولی یه جوراییH:
امH:
کمکBigbaby:
در مورد یونگیه؟H:
نهههH:
نهH:
نیست...Bigbaby:
...H:
خدای من هست کمکم کنBigbaby:
اه نه، چیکار کردی؟😔H:
خبH:
شب گذشتهH:
بیرون بودمH:
اتفاقات گندی پیش اومدH:
برگشتمH:
یونگی اومد توی تختمH:
گفت تختش راحت نیستH:
سرشو گذاشت روی سینمBigbaby:
ینمسشطظتنمستظنمیتسمنتظسنمتنستیمنH:
حالا که بهش فکر میکردم اصلا چطوری بیدار بود...؟Bigbaby:
H:
رسما دم صبح بودBigbaby:
شاید نمیتونست بخوابه؟H:
شاید............H:
به هر حالBigbaby:
بعد چیشدH:
بعد من... خوابیدمH:
ینی واقعا خوابیدمH:
و برای ده ساعتH:
دهH:
ده ساعتBigbaby:
اما مگه خوابیدن واست سخت نیست؟Bigbaby:
اگر درست یادم باشه حتی به زور چهار ساعت میخوابیدیH:
ب ل هH:
ب ل هH:
و خدارو شکر یکشنبه است و کلاسی ندارمH:
نیم ساعت پیش بیدار شدم
YOU ARE READING
Colorless Rainbow ~|| Hopegi/Namjin/Vminkook Au Persian Translate
Fanfictionیونگی و هوسوک از هم متنفرن. واقعا متنفرن. تا زمانی که یونگی پیام ناشناسی دریافت میکنه. -- ꨄ ☼☽ نام: رنگین کمان بی رنگ ☼☽ کاپل: سپ. نامجین. ویمینکوک ☼☽ ژانر:تکستینگ، فلاف، انگست ☼☽writer: @sunkltten ☼☽cover by: @im_jonas