Hoes
Tea:
وضعیت اضطراریJimmy:
چیشده بیبیYoongi:
جونم پسرداییJcock:
چیشده بیبیNayeon:
من خبر آوردم😌🍵Hoebi:
همیشه میاریNayeon:
به توم سلام هتHoebi:
سلام عزیزمNayeon:
🤢Tea:
مامانم میخواد ببینتمTea:
پدرمم همینطورYoongi:
عقJeongyeon:
.....Jeongyeon:
این چیز بدیه؟Tea:
ارهJinie🌻:
چرا؟Tea:
اه من دربارشون بهتون نگفتمJcock:
هوم هیچوقت نگفتی🤠Nayeon:
اونا هموفوبیک یا چنین چیزین؟Tea:
نه میدونن دوس پسر دارمNamjohn:
🤩🤩🤩Jinie🌻:
پس؟Tea:
خب والدینم دوتا آدم خرپولن که هرگز به حرفای من گوش نمیدنTea:
در طول بزرگ شدنم هیچوقت کنارم نبودن وقتی بهشون گفتم میخوام بیام این دانشگاه گفتن این هدر دادن زمانمه و باید به عنوان وارثشون توی شرکت اونا کار کنمHoebi:
توJcock:
تو خرپولی؟😲😲😲Tea:
بیبی قبلا بهت گفته بودمJcock:
یادم رفته بود😮Tea:
عیوووHoebi:
واسه همین بوی گوچی میدیJeongyeon:
پشمام موافقمNamjohn:
🤩🤩🤩Tea:
به هر حال وقتی بهشون گفتم با دختری ازدواج نمیکنم براشون مهم نبود و پیشنهاد دادن با دوست پسرشون که اونم مجرد بود آشنام کننTea:
بهشون گفتم که همین الانشم یه دوست پسر دارم و وقتی فهمیدن از یه خانواده ی ثروتمند نیست خوشحال نشدن. بهم گفتن دارم اشتباه میکنم و انتظار روزیو میکشن که بهم بزنیم چون به گفته ی اونا رابطمون دووم نمیارهTea:
این اخری باری بود که باشون حرف زدم. چند ماه قبل بودJimmy:
لنتی متاسفمTea:
منمJcock:
وایسا منظورشون از بهم زدن چیه؟Tea:
اونا کلی چرت و پرت میگن بیبی بهشون گوش ندهJcock:
ما قراره بهم بزنیم؟:(Jcock:
اه و بعد تو یه آدم پولدارو پیدا میکنی
YOU ARE READING
Colorless Rainbow ~|| Hopegi/Namjin/Vminkook Au Persian Translate
Fanfictionیونگی و هوسوک از هم متنفرن. واقعا متنفرن. تا زمانی که یونگی پیام ناشناسی دریافت میکنه. -- ꨄ ☼☽ نام: رنگین کمان بی رنگ ☼☽ کاپل: سپ. نامجین. ویمینکوک ☼☽ ژانر:تکستینگ، فلاف، انگست ☼☽writer: @sunkltten ☼☽cover by: @im_jonas